part 1

57 26 116
                                    

سوم شخص

چارلی همیشه بغل سکو در بزرگ  میشست  . این در راهی بود که از مدرسه یک راست به پارکینگ وصل بشی 

هر روز  رفتن  تیلور تماشا میکرد . بعضی اوقات که برادر تیلور دیر می امد . چارلی ساعت ها صبر میکرد تا برادر تیلور بیاد و بعد با خیال راحت اسکیت بردشو روی زمین می انداخت  و راهی خونه میشد .

خیلی وقت بود که عاشق تیلور شده بود ولی هیچ وقت ، وقت نشد که باهاش صحبت کنه . شاید هیچ وقت چارلی کلمه درستی برای بیان احساساتش پیدا نکرده بود .

منظور از صحبت کردن صحبت حضوری مگرنه چارلی چندین بار اس مسی با تیلور حرف زده بود . هر‌وقت می امد بنویسه که دوستش داره یا بحثشو پیش کش بکنه پیشیمون میشد

زمان های که به خاطر تیلور دیر به خونه بر میگشت . مادرش همیشه دعواش میکرد اون بدون اعتنا به حرفهای اون توی اتاقش میرفت و خودشو توی تختش می انداخت .

و از پنجره به بیرون نگاه میکرد و غرق در رویا هاش میشد . انگار صدای هیچ کسو نمی شنید .

د.ا.ن چارلی

مثل همیشه بغل در پارکینگ مدرسه نشسته ام و تماشاش میکردم . اسکیت بردم به دیوار تکه دادم. گوشیم در اوردم و توی اینترنت می چرخیدم زیر چشمی تیلور نگاه میکردم

یک قطره اب روی گوشیم افتاد. سرم بالا اوردم و کف دستمو جلوی اسمون  بردم  تا ببینم بارون یا نه . دو سه تا قطره ی اب توی دستم افتاد و یک دفعه بارون شدید شد .

تیلور کیفشو روی سرش گرفته یود . منم کتم روی سرم گرفتم  و به طرفش رفتم . کتمو خورد روی سرش گذاشتم

" بیا بریم  زیر اون سقف ، اون طرف ساختمون"

سرشو تکون داد . باهم به طرف زیر سقف  دویدیم .    سقف که رفته بودیم کلا  یک قسمتی از‌پشتبان بود که از ساختمان جلوتر ساخته شده بود 

انقدر توی فکر این بودم که اون خیس نشه . حواسم به خودم نبود و تمام وجودم خیس شده بود . بهم‌ نگاه کرد.

"  تو خیس شدی ... سرما نخوری "

کیفش روی زمین گذاشت و از توش ژاکتشو در اورد  و  طرفم گرفت . دستمو لایه ی موهای خیسم بردم لبخند زدم .

" اوکی نگران نباش "
"دورت بزار این جوری خیال من راحت تره "

لبخند زدم . ازش ژاکتشو گرفتم  روی شونه هام گذاشتم . روی زمین نشست و تکه اشو به دیوار داد .

"هی اسکیت برد کجاست ؟"
" اینجا ..."

دور برم دیدم و یک دفعه یادم افتاد که اون روی دیوار جا گذاشتم با کف دست روی  پیشونیم زدم . ریز ریز خندید . دستشو بغل جایی که نشسته بود زد

" بیا اینجا بشین حالا بعدا میری برش می داری "

اروم خندیدم بغلش نشستم . زانوهاشو بغل کرده بود . دستهام روی زانوهام‌ گذاشتم و سرم پایین انداختم تا از نگاه ام احساس ناراحتی نگاه کنه

every momentsWhere stories live. Discover now