part 4

169 46 4
                                    

سهون به دختری که رو به روش نشسته بود نگاه کرد و رو به چانسو کرد و از چان پرسید : چانیول مطمئنی؟

چانیول چشم غره ای به سهون رفتو از دختری که رو به روش نشسته بود پرسید : لیسا مطمئنی میخوای کمکمون کنی...؟

لیسا لبخندی زد و گفت : اوهوم ( به سهون نگاه کرد و از چانیول پرسید ) نقش دوست دختر اینو باید بازی کنم؟

چان با خطاب شدن سهون با این خنده ی بی صدایی کرد نگاهش که به چشمای سهون افتاد با چشم غره ی سهون خندشو جمع کرد

کیونگسو جواب داد : آره باید نقش دوست دختر سهونو بازی کنی اما...

لیسا در حالی که کنجکاو شده بود پرسید : اما چی؟

کیونگسو پاشو روی اون یکی پاش انداخت و جواب داد : اما باید طبق چیزایی که ما میگیم نقش بازی کنی یعنی خودت نباشی

لیسا ابروشو بالا انداخت و گفت : باشه ( به چان نگاه کرد و لبخندی زد ) من بخاطر چانیول اوپا هرکاری میکنم

کیونگسو در حالیکه حسادت از لحنش مشخص بود تند پرسید : چرا اونوقت تو برا چانیول اوپات هر کاری میکنی؟ میدونی چانیول اوپات علاقه ای به دخترا نداره؟ میدونی چانیول اوپات صاحب داره؟ میدونی صاحب چانیول اوپات منم؟

لیسا متعجب و ترسیده به تک تک کلماتی که از دهن کیونگسو خارج میشد گوش میکرد با داد آخر منم کیونگسو ترسیده بالا پرید و متعجب به چانیول نگاه کرد

چانیول نمیدونست برا حسادت کیونگسو و قیافه ترسیده لیسا بخنده یا برا عصبانیت کیونگسو بترسه

لیسا در حالیکه لکنت گرفته بود گفت : م...من می...دونم او...اوپا گ...گیه درضمن... من اوپا رو ( نفس عمیقی کشید و سعی کرد به خودش مسلط بشه ) تشویق کردم بهت اعتراف کنه

کیونگسو در حالیکه هنوز حسادت از لحنش مشخص بود از چان پرسید : راست میگه...؟

چان سرشو بالا پایین انداخت و گفت : آره شاید اگه لیسا نبود... شاید اگه لیسا هی نمیگفت اعتراف کن... منو تو شاید هیچوقت بهم نمیرسیدیم

کیونگسو در حالی که هنوز کمی شک داشت پرسید : دوست پسر من برای تو چه نقشی داره؟

لیسا لبشو و با زبونش خیس کرد و با استرس شروع به حرف زدن کرد : چا...

: اسم دوست پسرمو به زبون نیار

لیسا به کیونگسو که وسط حرفش پریده بود نگاه کرد با دیدن قیافه جدیش سرشو پایین انداخت : اوپامه

: منظورش از اوپا چیه...؟

به چانیول نگاه کرد و منتظر به لباش چشم دوخت چانیول هم نگاه استرسی به لیسا انداخت میدونست اگه واقعیتو بگه کیونگسو بخاطر دروغی که بهش گفته میکشتش

fate the sehun (سرنوشت سهون)Место, где живут истории. Откройте их для себя