ماشین کوک
جونگ کوک که پایین خونه جلوی ماشینش وایساده بود نگاهی به ساعتش کرد از زمانی که برای خرید تعیین کرده بود کم میشد اما هنوز هیچکدوم نیومده بودن
با شنیدن صدای بحث نامجون و هوسوک به سمت در برگشت
_ یااااااا تو پیراهن من و سوزوندی
× بازم تو حق نداشتی پیراهن من و بپوشی
جونگ کوک نفس عمیقی کشید تا خودش و آروم کنه رو به اون دو نفر که هنوز در گیر بودن گفت: یه ربع گذشته
هوسوک بهش نزدیک شد و با خنده به شونش زد: غصه نخور مرد پاساژ که فرار نمیکنه
جونگ کوک نفس حرصی کشید و گفت: جیزز ...... سوار شید بریم
مشکل همیشگی بود جونگ کوک خیلی حساس و دقیق و بقیه باهاش تفاوت زیادی داشتن
نیم ساعت گذشته بود و همه سوار ماشین جونگ کوک بودن بالاخره بعد از نیم ساعتی که خیلی طولانی گذشت به پاساژ رسیدن
کوک ماشین رو تو پارکینگ پاساژ پارک کرد ماشین رو خاموش کرد
همشون پیاده شدن و رفتن سمت اسانسوری که تو پارکینگ بود
هوسوک دکمه طبقه دهم رو زد و آسانسور حرکت کرد تو آینه آسانسور نگاهی به خودش کرد و گفت چه خوشتیپ شدم
هیونجین نگاه پوکری کرد و گفت: تنها چیزی که الان بهش فکر میکنی همینه؟هوسوک لبخندی زد و با اشاره به نامجون گفت: نه میخوام واسه این تو مهمونی یه پارتنر پیدا کنم
نامجون نگاش کرد و گفت: برای خودت پیدا کن
هوسوک لبخندی زد و گفت: من بی پارتنر نمیمونم
جونگ کوک آهی کشید و گفت: دلم یه مسافرت یه ماهه میخواد
~~~~~~
ماشین جین
تهیونگ با عصبانیت در اتاق جیمین رو کوبید و وارد شد با دیدن پسری که سرگرم گوشیش بود گفت : ما دوساعت منتظریم تو داری با گوشیت بازی میکنی..
به سمتش رفت و جیمین و از گوشش گرفت
جیمین محکم زد رو دستش و گفت : اروم وحشی خودم بلدم بیاد ول کن گوشمو
اما تهیونگ ولش نکرد و تا ماشین بردش
YOU ARE READING
After Party
Actionتهیونگ رو مبل لم داد و گفت: این جونگ کوک هم ول نمیکنه آدم و جیمین نگاهی بهش کرد و گفت: یعنی چی ته گفت: یعنی از بعد اون پارتی مدام زنگ میزنه و همه جا بهم پیام میده فلیکس از پشت سر اومد و گفت: خوب باید بگم تنها نیستی ~~~~~~~~~~~~~ کاپل: کوکوی ، هوپمین...