سلام
لطفا کامنت بذارین پارت قبل خیلی خیلی کامنتا کم بود.
البته انتظاری ام نداشتم برای اسمات کامنت بذارین فقط اینکه این پارت جبرانش کنین بوس بهتون
______________________________________
(د آ د لویی)
با صدای آلارم هری بیدار میشم و کلافه نفسمو بیرون میدم.
از زیر کلی پتو که زیرشون قایم شدیم دستمو بیرون میارم و آلارم رو خاموش میکنم.هری زیر لب ی چیزی میگه و متوجه میشم که هنوز خوابه پس میزارم یکم دیگه بخوابه.
با فرفریاش بازی میکنم و به آرومی کل صورتشو میبوسم و حواسم هیت که بیدارش نکنم.دوست پسر کوچولوی من انگار از بهشت فرستاده شده.
"هری.." بعد ده دقیقه صداش میکنم تا بیدار شه چون باید بریم مدرسه.یه جین و تیشرتی ک تنمه قراره برم مدرسه.
همونایی ک دیروز پوشیدم.کی اهمیت میده؟
به آرومی چشماشو باز میکنه و زیر لب هومی میگه و بعدش با دستش چشماشو میماله و یه لبخند تنبل تحویلم میده.
باید یاد خودم بندازم که نفس بکشم چون...
اون واقعا نفسمو میبره."صبحت به خیر زیبای احمق" با ی لبخند میگه و خمیازه میکشه.
" زیبای احمق؟" میپرسم و ب خستگی سر تکون میده.
" این چیزیه ک تو هستی یه زیبای احمق"لحاف از روی جفتمون کنار میکشه و میاد روم تا رد شه و از تخت پایین بره.
"سرده" زیر لب میگه و من تماشاش میکنم وقتی بو باکسری ک تنشه به سمت کمدش میره.
خیلی با دقت نگاه میکنم.
یه تیشرت رولینگ استون و شلوار جین برمیداره و بعدش باکسرشو در میاره.
"هری تو_" شروع میکنم به گفتن تا اینکه یه ویوی کامل از باسن کوچولوش دارم.
"باسنمو نشون میدم؟ اره، میدونم لویی." میگه و ریز میخنده.
این خیلی کیوته.
میخوام باسنشو نیشگون بگیرم.
بلند میشم و یواشکی سمتش میرم و وقتی دنبال ی باکسر جدید میگرده باسنشو نیشگون میگیرم.
"لو_" داد میزنه و میخنده و وقتی برمیگرده میبوسمش.
اون تو بوسه غرق میشه و از باکسرش برای اینکه دیکشو مخفی کنه استفاده میکنه.
کیوت
دستامو دور کمرش حلقه میکنم و بعدش پایین سمت باسنش میبرم و محکم به دیوار میکوبمش.
" لویییی" با چشمای بسته و لبخندش میگه
" قراره واسه مدرسه دیرمون بشههه"
ولی من متوقف نمیشم." واقعا دوست دارم که امروز با تو مدرسه رو بپیچونم ولی مامانم-"حرفش متوقف میشه وقتی در اتاق باز میشه و سرمو ب خاطر صدای ناگهانی بالا میارم.
هری سرخ میشه وقتی مامانشو ک شوکه جلوی در ایستاده رو میبینه.
خب، اون همین الان فهمید که پسرش گی یا بایه و لخت وسط اتاق خوابش همراه با یه پسر دیگه اس.
فکر کنم منطقیه ک شوکه باشه.
"مامان من-" هری شروع به صحبت میکنه و شرم تو صورتش واضحه.
" برای مدرسه آماده شین. جفتتون" با جدیت میگه و یه نگاه ترسناک به من میندازه قبل از اینکه در اتاق ببنده.
شت
بر میگردم سمت هری و اون به زور آب دهنشو قورت میده. " بیب متاسفم. فاک. من گند زدم" زمزمه میکنم و اون اخم میکنه اما یه لبخند کوچیک میزنه.
" اون که بالاخره قرار بود بفهمه." میگه و حقیقتا باعث میشه احساس بهتری داشته باشم.
چون منو هری برای همیشه بفهمیم و این بالاخره باید گفته میشد.
خب حالا که همه چیز مشخص شد یه بوسه رو پیشونیش میزارم و تو سکوت مطلق برای مدرسه آماده میشیم.
"کامان لاو" هری ب آرومی میگه و من لبخند میزنم.
اون میدونه که تا ته تو گوهیم.ولی همچنانم لبخند میزنه.
این یکی از دلایل زیادیه ک عاشقشم.
وقتی همه چیز گوهه اون همچنان لبخندشو حفظ میکنه.
وقتی میریم بیرون مضطربم. چون مامانش کنار در وایساده و برامون درو باز میکنه در حالی که ی نگاه سرد و وحشتناک تحویلمون میده.
فاک
" من واقعا متاسفم خانم استایلز..." میگم و اون یه ابروشو بالا میندازه.
" واقعا هستی؟ همم این خوبیه تورو میرسونه" با یه لحن تمسخر آمیز میگه.
هری یه نگاه نگران بهم مینداره و به آرومی گلومو صاف میکنم. بعدش مامانش بهم کلیدایی ک رو کانتر بودن رو میده.
" پسرمو ببر مدرسه و وقتی در اومدین جفتتون باید بگردین اینجا تا باهم حرف بزنیم. خب؟"
لحنش اصلا سوالی نبود.
منو بامبی اطاعت میکنیم و از خونه بیرون میریم و هوای خنک بهمون میخوره.
" تا ته تو گوهم" هری میگه و میخنده در حالی که صورتش سرخ میشه یه کوچولو.
آبرومو بالا میندازم و نگاش میکنم وقتی که سوار ماشین میشیم.
" تو تا ته تو گوهی؟ مادرت منو در حالی که سعی داشتم تو رو به فاک بدم دید. فک کنم من یه چند متر عمیق تر از تو تو گوهم لاو." میگم و اون با خوشحالی نفسشو بیرون میده.
" اره، هستی."___________________________
خیلی کمه میدونمدیر آپ کردم میدونم
ولی تازه درسا شروع شده با اینکه ترجمه آماده بود وقت نداشتم آپ کنم
الانم بین کلاسام دارم آپ میکنم
ترجمه: Aynaz_28
لاو یو آل💚💙
KAMU SEDANG MEMBACA
You put the O in disorder [L.S]
Fiksi Penggemarاورگاسم.... این کلمه رو میبینین و فکر میکنین هاته... درسته؟ اشتباست. چی میشد اگه در روز تعداد متعددی اورگاسم داشتین؟ جلوی کلاس، معلماتون، دوستاتون....... مادرتون؟ هری استایلز یه پسر 17 ساله از بریتانیاست. به تازگی تشخیص داده شده که اون بیقراری ناح...