جیمین مضطرب تمام راه برگشتش پیش جونگ کوک رو مشغول فکر کردن راجب چگونگی بیان حرفش بود
وارد پارکینگ شد و با دیدن جونگ کوک مکث کرد
به مردمک چشم لغزانش خیره شد که غم زیادی رو پنهان میکردنفس عمیقی کشید . لبخندی زد و به سمت جونگ کوک رفت
در ون رو براش باز کرد اما جونگ کوک بی حرکت ایستاد- میخام جلو بشینم
پس از پایان حرفش سوار ون شد و منتظر جیمین موند
جیمین دستی به موهاش کشید و سوار شد- کیم دال چی گفت بهت ؟
جیمین بعد از بستن کمربند در جواب جونگ کوک لب زد
- گفت که باید جای خوابگاهت رو عوض کنیمجونگ کوک کلافه و با صدای نسبتا بلندی گفت
- چراا ؟
جیمین بی حرکت به جونگ کوک نگاه کرد ناخودآگاه دستش رو روی شونه ی جونگ کوک گذاشت و گفت :
آروم باش پسر ، خبرنگار ها تونستن خوابگاهت رو پیدا کنند واسه همین میریم ب یک خوابگاه دیگه
و آروم زمزمه کرد : امیدوارم ازش خوشت بیاد
جونگ کوک که به نظر متقاعد شده بود سکوت کرد
نگاهش رو از جیمین گرفت و صورتش رو به سمت پنجره ی دودی رنگ چرخوندجیمین ون رو روشن کرد و به سمت خونه اش راه افتاد
- جیمینا ..
جیمین با ذوق نگاهی به جونگ کوک انداخت و پرسید
- چیزی شده ؟
جونگ کوک سرش رو تکون داد و همزمان گفت : نه ..
بعد از گذشت چند ثانیه جیمین دوباره پرسید : چیزی میخواستی بگی ؟
جونگ کوک صورتش رو به سمت جیمین چرخوند
- چرا قبول کردی که منیجر من باشی ؟ کیم دال گفت هیچکس غیر از تو قبول نکرده
جیمین من من کنان گفت : خب من شغلی نداشتم و چی بهتر از اینکه با یه آیدول مشهور کار کنم ؟
جونگ کوک اخم ریزی کرد و زمزمه وار گفت : آیدولی که متهم به تجاوز شده ؟
جیمین بهت زده نگاهی به جونگ کوک کرد : عا..نه راستش مید...
جونگ کوک حرف جیمین رو قطع کرد
- ممنون که جوابمو دادی
جیمین به خاطر گندی که زده بود لبش رو گزید و بدون هیچ حرف دیگه ای جونگ کوک رو به خوابگاه جدیدش ، خونه ی خودش رسوند
ون رو کنار کوچه ی باریک پارک کرد و پیاده شد منتظر نگاهی به جونگ کوک انداخت
در خونه رو باز کرد و گذاشت تا جونگ کوک اول وارد خونه شهکوک با دقت در حال آنالیز کردن خوابگاه جدیدش بود
و جیمین به جونگ کوک خیره شده بود
ESTÁS LEYENDO
YEOUBI | JIKOOK
Ficción Generalکی گفته پایان خوش وجود نداره؟ معلومه که وجود داره. فقط کافیه برای شیرین کردن پایان داستانت، داستان "یکی دیگه" رو با خون خودش تلخ کنی :) Vanso Genre : romance, crime, smut,