دست های جیمین بعد از شنیدن اعلام پایان دادگاه صورت خیس از اشکش رو پوشوند بعد از چند دقیقه ای که گذشت سریع با پشت دست اشک هاش رو پاک کرد
صدای رادیوی ون رو قطع و ون رو از پارکینگ خارج کرد
بین جمعیت که به نظر بیشتر شده بودند روبه روی دادگاه متوقف شدمنتظر نگاهش رو به در بزرگ دادگاه دوخت
در قهوه ای رنگ باز شد بادیگارد ها به طور منظم ایستادند
جونگ کوک جلوتر از همه خارج شدکیم دال و وکیل سانگ پشت سر جونگ کوک از بین جمعیت خودشون رو به ون رسوندند
جیمین صورتش رو توی آینه ی باریک جلوی ون چک کرد تا اثری از گریه هاش نمونده باشه اما سرخی صورتش کاملا مشخص بود
در جلویی ون باز شد کیم دال کنار جیمین نشست
بلافاصله درهای عقب هم باز شدند جونگ کوک و وکیل میانسالش روی صندلی های چرمی مشکی رنگ نشستندسکوت عجیبی فضای ون رو پر کرده بود جیمین تصمیم گرفت حرفی بزنه
- رئیس کجا میرید ؟
کیم دال که انگار با حرف جیمین به خودش اومد نگاهی به جونگ کوک انداخت که به بیرون خیره شده بود آروم زمزمه کرد : مارو برسون کمپانی و با جئون برگرد خونه ات
بعد از پیمودن مسافت کوتاه دادگاه تا کمپانی جیمین ، کیم دال و وکیل جونگ کوک رو رسوند
پاش رو روی پدال گاز فشرد اما دست جونگ کوک روی شونه اش متوقفش کرد- صبر کن جیمینا میخوام بیام جلو بشینم
چند ثانیه بیشتر طول نکشید که جونگ کوک کنار جیمین نشست
و ون دوباره بین خیابون های نسبتا شلوغ سئول به راه افتادچشم های جئون با تردید به صورت جیمین دوخته شد
جیمین که متوجه نگاه خیره ی جئون شد آب دهنش رو قورت داد و مضطرب متقابلا به جونگ کوک نگاه کرد- چیزی شده جونگ کوکا ؟؟
جئون دستش رو اروم به سمت گونه ی جیمین هدایت کرد و جای اشک خشک شده اش رو نوازش کرد
جیمین همزمان با رانندگی سعی میکرد ضربان قلب و حجم احساس خوبی که توسط لمس جونگ کوک بهش تزریق شده بود رو کنترل کنه
جئون با دیدن صورت متعجب جیمین لبخندی زد
- میشه همینجا پارک کنی ؟
جیمین نگاهی به حاشیه ی خیابون انداخت
- کاری داری ؟
جئون همزمان " هوم " آرومی گفت و سرش رو تکون داد
بعد از اینک جیمین ون رو خاموش کرد تنه اش رو به سمت جونگ کوک چرخوند
- چی شده جونگ کوک ؟
YOU ARE READING
YEOUBI | JIKOOK
General Fictionکی گفته پایان خوش وجود نداره؟ معلومه که وجود داره. فقط کافیه برای شیرین کردن پایان داستانت، داستان "یکی دیگه" رو با خون خودش تلخ کنی :) Vanso Genre : romance, crime, smut,