🍸_Be mine_🍸

612 105 9
                                    

صب دوتاشون از خواب پاشدن و کارکنان هتل براشون تو تراس اتاق صبونه سرو کردن
بعد از اینکه با ارامش صبونشونو خوردن و حاضر شدن جانگکوک به جیمین گفت که میخواد یجایی ببرتش
باهم سوار ماشین شدن و رفتن تو خود شهر
وارد یه مغازه ی خیلی بزرگ و نسبتا خصوصی شدن که فروشنده اومدن به استقبالشون

- خوش اومدین ... میتونم کمکتون کنم ؟

کوک : دو دست کت و شلوار میخوایم

- اجازه بدین راهنماییتون کنم
جانگکوک دنبال فروشنده رفت و جیمینم ، همینطور که دهنش وا مونده بود و اینور اونورو نگاه میکرد پشتشون راه افتاد
- بفرمایید بشینید

دوتاشون رو مبلای مخملی مشکی که وسط اتاق خیلی بزرگی بود نشستن
براشون موهیتو و اب زرشک اوردن
- تا شما میل میفرمایید من میرم چند تا پیشنهاد براتون بیارم

کوک سرشو به معنی مثبت تکون داد

باهم چند تا کت و شلوار دیدن و به انتخاب جانگکوک دو دست انتخاب کردن

ازاونجا اومدن بیرون و چند تا جای دیگرم دیدن و نزدیکای عصر شد
دوباره سوار ماشین شدن
هر چی میرفتن جمعیت زیاد تر میشد و ترافیک بیشتر
رسیدن به یه دروازه ای و ازش رد شدن
جیمین : اینج...

کوک : اره درسته اینجا شانزلیزس

جیمین : واو .. باورم نمیشه اومدم اینجا
با ماشین از دروازه رد شدن
جیمین همونطور که بیرونو نگاه میکرد با ناخوناش بازی میکرد و گوشت دورشو میکند
کوک استرس جیمینو احساس کرد برا همین دستشو گرفت و اروم فشار داد

کوک : قراره یکی دیگه از بهترین شبای زندگیمونو داشته باشیم نگران نباش

جیمینم لبخند گرمی زد و سرشو به معنی تهفیم تکون داد

جیمینم لبخند گرمی زد و سرشو به معنی تهفیم تکون داد

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
^----{which one?}----^Où les histoires vivent. Découvrez maintenant