-Chapter 16-

10.2K 1.6K 356
                                    


قسمت فیک رو رد نکنید

قسمت فیک رو رد نکنید

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

تهیونگ بدون اینکه لحظه‌ای صبر کنه، دستش رو روی ‌زنگ در گذاشته بود و بی وقفه فشارش میداد

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.


تهیونگ بدون اینکه لحظه‌ای صبر کنه، دستش رو روی ‌زنگ در گذاشته بود و بی وقفه فشارش میداد.
جونگکوک هم که میدونست تهیونگ دم دره و قصد نداشت در رو باز کنه، کم کم داشت کلافه میشد.
بالاخره بعد سه دقیقه با قدم‌های بلند به سمت در رفت و فقط در حدی که سرش دیده شه بازش کرد و داد زد:

- اگه بسوزه خودت باید پول تعمیرشو بدی!

تهیونگ که با باز شدن در دستشو از روی زنگ برداشته بود، با شنیدن ‌حرفش دوباره دستش رو روی زنگ نگه داشت:

- اگه بسوزه اون جوری مجبور میشی برای تعمیرش منو ببینی!

متقابلا مثل جونگکوک داد زد و همونطور که به چشم‌های عصبی جونگکوک خیره مونده بود، دستش رو از روی زنگ بر نمیداشت.
جونگکوک چشم‌هاش رو توی حدقه چرخوند و در رو کامل باز کرد:

- فقط گمشو بیا تو.

و بدون اینکه دیگه بهش نگاهی بندازه، وارد خونه شد و خودش رو روی بزرگ ترین کاناپه انداخت.
تهیونگ به سرعت پشت سرش وارد شد و نگاهی به اطراف خونه‌اش انداخت و بعد کمی‌ اونورتر از جونگکوک به شکل معذبی روی یکی ‌از‌ کاناپه‌ها نشست و در سکوت به جونگکوک که منتظر نگاهش میکرد، خیره شد.
اونکه قبل به اونجا اومدن دیالوگ‌هاش رو کنار هم چیده بود، پس ‌الان چه مرگش بود؟

- خب میدونی، اومدم درباره اون شب حرف بزنیم و...
-آه قبل از‌اینکه شروع کنی میخوام یه حقیقت جالب بهت بگم کیم تهیونگ! اگه اون روز مثل بزدلا فرار نمیکردی ما میتونستیم خیلی زودتر این مکالمه رو داشته باشیم!

-Friend Zone | Vkook-Onde histórias criam vida. Descubra agora