چپتر سوم/ درگیری۲

41 8 0
                                    

به یکباره یقشو گرفت و کوبید به دیوار پشت سرش، حرص و عصبانیتش به حدی بود که دو دکمه بالایی پیرهن طرف مقابل باز شد.

"کوان! توی لعنتی هیچ می فهمی داری چی میگی؟"

هردو عصبانی، هردو داغ کرده و هر دو بی نهایت خسته و غمگین بودن. فاصله صورتاشون انقدر کم بود که با یکم تلاش نوک دماغشون به هم میخورد!

"من می فهمم. ولی تو خیلی وقته خودتو زدی به خواب و معلوم نیس داری چه غلطی میکنی!"

دستاشو روی مچ دست های جیانگ گذاشت:

"اگه فک کردی منم قراره نقش افسرده ها رو بازی کنم و عقب بکشم کور خوندی!"

پوزخند جیانگ انقد حرصی و اغراق امیز بود که شبیه ترکیب کوتاهی از گریه و خنده به نظر میرسید:

"افسرده؟!"

بعد بشدت تکونش داد وفریاد زد:

"بفهم چی میگی! من پا به پای تو دارم میام که یه موقع کم نیاری. منم اندازه تو انگیزه دارم. اونوقت برمیگردی به من میگی افسرده؟"

ساکت نمیشد. انگار امروز بالاخره وقت حرف زدن بود. وقت بیرون ریختن همه عقده هایی که سالها باید خالی میکردن و نکردن. و به جاش وقتشونو صرف این پرونده و معماهای مزخرفش کردن!

یقشو ول کرد و روی مبل نشست. جفت دستاشو گذاشت رو صورتش.

"لعنت بهت کوان!"

هایکوان اروم شکست. بغضی که تو صدای جیانگ بود چیزی نبود که هرروز شاهد دیدنش باشه. پسرقوی روبروش هیچوقت اینطوری شکننده و ناامید بنظر نمیرسید.

"من... یه بار یکی از رفیقامو از دست دادم نمیخوام بعدیش و اخریش تو باشی."

صدای هایکوان تحلیل رفته و زانوهاش سست شده بود، هر آن امکان داشت بیفته.

"ما سه تا قول دادیم که.."

جیانگ از جاش پاشد و فریاد زد:

"سه تا؟ کدوم سه تای فاکی؟ پس چرا اون یکیو نمی بینم؟..."

قطره اشکی که بعد این جمله از چشاش سرازیر شد تیر خلاص به زانوهای رفیقش بود.

"...می بینی کوان؟ می بینی لعنتی!؟ من نمیخوام تورو هم از دست بدم. پس از یه راه حل کوفتی دیگه استفاده کن من پشتتم."

هایکوان سرشو به دیوار پشتی تکیه داده و روی پاهاش نشسته بود. نگاهش هنوز روی جیانگ بود. سکوتی که توی اتاق بود حتی آرامش بعد طوفانم نبود. بیشتر شبیه ارامش بعد از غرق شدن هزاران کشتی تو یه جنگ تمام عیار بود. جیانگ پشت پنجره سیگار به دست وایساده بود و با اخم به شهر چشم دوخته بود. کسی که این آرامش شکننده رو بهم ریخت کوان بود:

"چیزی تا مارس نمونده جیانگ..."

جیانگ با حرص پوکی به سیگارش زد.

Parallel Confluence Where stories live. Discover now