u

231 47 7
                                    

¶ فلیکس و چانگبین روی تخت خوابیدن و هم بغل کردن.دست چانگبین دور کمر فلیکسه سعی داره از اینی که هستن بهم نزدیک تر بشن. فلیکس سرش گزاشته توی گودی گردن چانگبین و پاهاش دورش حلقه کرده.همه چیز ارامش بخشه و دارن به اهنگ گوش میکنن. ¶

_بخاطر رفتار های این چند وقت ام معذرت میخوام.من ترسیده بودم.

+اشکال نداره هیونگ حداقل الان پیش هم ایم.

_این چند وقت مثل یه دیک متحرک رفتار کردم چجوری میتونی اینقدر راحت ببخشیم.

+میدونم که داشتی با احساساتت در مورد من کنار میومدی.من منتظر بودم که جرئتت جمع کنی و اعتراف کنی.

_واقعا؟....

+اره،واقعا.حالا من ببوس.

¶ اونا یه بوسه پر شور شروع کردن. چانگبین روی فلیکس خیمه میزنه.اون بغل معصومانه قبلی به فراموشی سپرده میشه. ¶

_هی.

+بله؟

_عاشقتم.

+منم عاشقتم.

تو نور زندگی منی.

¶فلیکس چانگبین جلو کشید و دوباره بوسید،اونا هر دو خوشحال بودن.
چانگبین و فلیکس تصمیم گرفتن با چان و جیسونگ برن سر یه قرار دوبل.
(قرار دوبل معادل فارسی داره؟)
این راه خوبی برای جشن گرفتن عشق های تازه پیدا شده اشونه. ¶

پایان^^
منتظر کامنت های درخواست ایماتتون هستم ای کافر های بدبخت🤧

Thank you so much sweetie for letting me translate this sweet book.
youwontfindit

admitOù les histoires vivent. Découvrez maintenant