¶ امروز روزه تعطیله و استری کیدز برای تفریح اومدن پارک.چانگبین با احتیاط و یواشکی داره سعی میکنه یه عکس از فلیکس که داره میخنده بندازه.
ولی شکست خورد. ¶+سلام
_سلام؟
+داری چیکار میکنی؟
_هیچی
+داشتی از من عکس مینداختی؟
تو زیبایی چجوری میتونم ازت عکس نندازم؟
_نه
+پس چرا دوربینت به سمت من بود؟
_داشتم از خودم عکس مینداختم.
+پس میشه عکست ببینم؟
-نه
+پس اعتراف میکنی که از من عکس انداختی؟
_سرت تو کار خودت باشه فلیکس
¶ چانگبین از اونجا دور شد و روی یه نیمکت نشست.حالا فلیکس داره با بقیه اعضا صحبت میکنه.یه عکس از لبخندش انداخت. ¶

YOU ARE READING
admit
Short Storyاز چی اینقدر میترسی؟ این یکم زمان میبره تا چانگبین بتونه به احساساتش راجب فلیکس اعتراف کنه. Writer:@youwontfindit