Part 6

73 10 0
                                    

سان و سونگهوا سخت و سریع مشغول تایپ کردن بودن. چانگبین و دیا هم کنار میز وایساده بودن و به مانیتور ها خیره شده بودن. بعد از گذشت نیم ساعت، پیامی روی صفحه یکی از مانیتور ها ظاهر شد"انتقال با موفقیت انجام شد"
چانگبین و دیا با خوشحالی های فایو رفتن. سان دستهاشو مشت کرد و با خوشحالی گفت: ایول
سونگهوا از پشت میز بلند شد و رو به دیا گفت: بقیه اش با توئه، نمیخوام هیچ اثری باقی بمونه ، جز همون پیام همیشگی.
دیا سری به معنای تفهیم تکون میده و شروع به کار با کامپیوتر میکنه. چانگبین و سان هم مشغول جمع کردن وسایل میشن.بعد از گذشت ساعتی ، انبار قدیمی خالی بود، انگار که سالهاست هیچکس اونجا نبوده...
***********
چانگبین دنده رو عوض کرد و پشت صف چراغ قرمز ایستاد. صدای دیا از بلندگوی ماشین پخش شد: صبح  تمام نشریه ها و روزنامه هارو چک کردم، حتی سایتای خبرای لو رفته رو ولی هنوزم چنین خبری رو اعلام نکردن. امکان نداره نفهمیده باشن.
سان که روی جایگاه کمک راننده، روی صندلی لم داده بود گفت: حتی اگه توی این سه روز خبری نمیشد، باید از روی اون مبلغ نجومی میفهمیدن.
دیا با تعجب گفت: نمیفهمم واقعا، یه چنین سرقتایی اصولا همیشه اعلام میشد ، خصوصا با پیامی که گذاشتیم. البته اگه فهمیده باشن.
چانگبین همونطور که داشت فرمون رو با یک دست میچرخوند و خیابون رو دور میزد گفت: بحث دو ووان سه ووان نیست که، داریم راجب شصت میلیون دلار صحبت میکنیم.
سان در حالی که داشت بیشتر توی صندلی فرو میرفت گفت: یکی داره این قضیه رو میپوشونه.
دیا با تردید پرسید: از... کجا مطمئنی؟
+ ساده اس، یه سرقت اینترنتی خیلی تمیز، یه مبلغ هنگفت ، توسط کسایی که برای پیگیرای ماجرا یه نشونی معروف میزارن که نشون میده این یه سرقت ساده نیست و همچنین یه مسئله ی شخصی نیست.
چانگبین خطاب به سان میپرسه: یعنی فکر میکنی فهمیدن کار ماست؟
+ نمیگم صد در صد ولی خب این استایل بین تمام پرونده های جرائم مالی خیلی خاص و انگشت نماس. خصوصا اینکه پروندمون اصلا سبک نیست.
دیا: عالی شد، اونا فهمیدن باند دوباره کارشو شروع کرده. من نمیفهمم ، اینهمه محافظه کاری برای چیه وقتی سونگهوا آخرش از قصد یه تیکشو لو میده.
چانگبین میخنده و میگه : یه روز خودت متوجه میشی.
سان ادامه میده: غش نکن حالا لطفا. قرار نیس به این زودیا با آقا پلیسا بری سر قرار.
چانگبین و سان جفتشون میزنن زیر خنده. دیا با حرص نهفته توی صداش آروم و شمرده شمرده میپرسه: من کی غش کردم دقیقا عزیزم؟
سان به آرومی گفت: چمیدونم، دخترا دوز ری اکشناشون کلا بالاس.
- عاااوو البته، منظورت همون دخترای احمقی ان که با تو میرن سر قرار؟
چانگبین میزنه زیر خنده.
سان سست و بیحال میخنده و در حالی که مچ دست راستشو میزاره روی چشمهاش و توی صندلی جابه جا میشه آروم میگه: آخر یه روز من کسی رو که قضیه این دخترارو برای تو تعریف کرده گیر میارم و با چاقوی میوه خوری میکشمش.
خنده ی چانگبین تشدید میشه. سان صداشو بلند میکنه: بسه دیگه دیا مخمونو خوردی. قطع کن میخوام تا میرسیم اونجا یخورده بخوابم.
دیا با بیخیالی میگه: فعلا که ما گوشامون ذوب شد. راهو کوتاه کنین شب دیر نرسین. فعلا
چانگبین همونطور که میخنده میگه: بنظرت کشته شدن بین دعواهای شماها بلای غیر طبیعی حساب میاد؟
سان آروم میپرسه: هن؟
+ میخوام برم خودمو بیمه کنم.
و میزنه زیر خنده.
سان در حالی که میخنده میگه: خفه شو چانگبین
چانگبین میخنده و پاش رو روی گاز فشار میده

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 16, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕𝒎𝒂𝒓𝒆̼ Where stories live. Discover now