Bєт 1 💫

1.3K 74 13
                                    

[Vkook💫]
این وانشات متعلق به:
bts_bangtang7
This one shot belongs to:
bts_bangtang7
Thank u sweetheart you are great❣

اسمات نداره ولی از نظر من خیلی قشنگه
ارزش خوندن داره ❤
امیدوارم لذت ببرید♡
____________
لطفا اشتباهاتمو نادیده بگیرید..

-از دید هیچ کس-

"تهیونگ،از وقتی که واسه شام بیرون رفتیم خیلی گذشته"
رز دختر معروف کالج با طعنه رو به پلی بوی و خفن ترین پسر کالج گفت
"اصلا میشناسمت؟"
تهیونگ با گروهش نشسته بود و با پوزخند به رز جواب داد
"منو نمیشناسی؟"
رز با لبخند مضطربی پرسید
تهیونگ نخودی خندید
"ازت پرسیدم کی هستی؟"
تهیونگ گفت و دوباره پوزخند زد
رز پوزخند زد و برگشت پیش گروهش
"پسر این خیلی خشن بود"(ن:شاید-)
تمین دوست تهیونگ گفت
"میدونم"
تهیونگ گفت و چشماشو تو حدقه چرخوند
"اون پسره رو میبینی ته"
جکسون یکی دیگه از دوستاش گفت
چرخید و یه پسر خرگوشی دوست داشتنی رو دید که پشت اون داشت اروم کتاب میخوند
تهیونگ عینکشو برداشت که دید بهتری داشته باشه
"چه چیزی راجبش هست؟"
تهیونگ همزمان که به پسره زل زده بود پرسید
جکسون گفت
"هیچ وقت اونو با کسی به غیر از جیمین و یونگی ندیدیم"
"حالا چرا داری اینو به من میگی؟"
تهیونگ پرسید
"بیا شرط ببندیم"
تهیونگ پوزخند زد و سمت جکسون برگشت
"چه شرطی؟"
جکسون پوزخند زد و رفت نشست کنارش.
"کاری کن عاشقت بشه و با خودت ببرش سر قرار...اگر موفق بشی اونو عاشق خودت کنی"
جکسون یکم مکث کرد
"بهت ده دلار میدم"
تهیونگ خندید و به صندلیش تکیه داد
"قبول"
گروه تهیونگ یه وجد اومد
"دارم میام سراغت پسر خرگوشی"
تهیونگ با خودش فکر کرد

یونگی پیش جانگ کوک که داشت کتاب میخوند و جیمین پیشش نشسته بود رفت و کنارشون نشست
جونگ کوک بهشون نگاه کرد و لبخند زد
"چطوره که به یه قرار بستنی ای بریم؟"
جیمین یهویی گفت
"هر سه تامون"
جانگ کوک تایید کرد و به یونگی نگاه کرد
"قبوله.جفتتون"
موهای جانگ کوک و بهم ریخت و باعث خندش شد

چهار ساعت بعد

تخیونگ داشت تو سوپر مارکت قدم میزد وقتی جانگ کوک و دید که دوباره تنها نشسته بود و همون کتاب تکراری رو میخوند
پوزخند زد
"کیک میتونه صبر کنه"
سمت جانگ کوک رفت و پرسید و منتظر جواب شد
"اینجا جای کسیه؟"
وای جانگ کوک جوابی نداد
"حدس میزنم نیست"
گفت و کنار و جانگ کوک نشست
جانگ کوک یکم به تهیونگ نگاه کرد و لبخند زد و دوباره به کتابش برگشت
"اسمم تهیونگه و با تو توی یه کالج درس میخونم"
جانگ کوک به درخت تکیه داد و آه کشید
ولی جواب پسر و نداد که باعث عصبانیتش شد
ولی خودشو کنترل کرد
"ده دلار تهیونگ..."
تهیونگ به جانگ کوکی که داشت کتاب میخوند نگاه کرد(ن:قبلا هم اینو گفته بودم)

■𝒕𝒓𝒂𝒏𝒔𝒍𝒂𝒕𝒆𝒅 𝒔𝒉𝒐𝒕𝒔Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang