Cutie🥰
چاااااان
Chan
بهم پیام نده
فلیکس ناخوداگاه اخم کرد و لب پایینش رو بیرون داد.
Cutie🥰
چی؟ :(
چراااا
Chan
فکر کردم دلت میخواد یکم ازت فاصله بگیرم
Cutie🥰
('・ω・')?
همینجوری یهویی؟
Chan
آره
انگار خیلی اذیتت میکنم و رو اعصابتم
Cutie🥰
طنبتخطتیطمثتیت
Chan
چون دارم پا توی "حریم خصوصیت" میذارم
Cutie🥰
جر-
بیخیاااال
داشتم شوخی میکردم ヽ(✿゚▽゚)ノ
Chan
رسما جلوی جیسونگ ریدی بهم عاخه🤧
Cutie🥰
هه هه ببخشید!
Chan
به این راحتیا نیست 🙄
من عذرخواهیا رو زود قبول نمیکنم
Cutie🥰
چانی 🥺
ببشید
(づ ̄3 ̄)づ╭❤~
Read 9:50 PMمغز چان از کار افتاد. دوباره و دوباره اون پیام رو خوند. دیگه قلبش تحمل نداشت. و اون بوس با قلب؟ یه معنیای داشت مگه نه؟
Cutie🥰
الو؟
کسی خونه هست؟
Chan
چانی؟
Cutie🥰
≡[。。]≡
Chan
چـ ـا نـ ـی ؟
Cutie🥰
وقتی اینجوری صدات میزنم خوشت میاد؟
Chan
من-
من-
من-
Cutie🥰
هه هه
نکنه الان...
سرخ شدی؟؟؟
Chan
فکر کنم کم کم خاکستر شم
فلیکس تصمیم گرفت تا با بیشتر خجالت زده کردن چان، انتقام تمام این مدت رو بگیره.
Cutie🥰
چاااانییییی
من خیلی خیلی متاسفم
🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
Chan
باسه یاشه اسکال نواره
*باشه باشه اشکال نراده
**نداره
Cutie🥰
جرررررر
وای خدا XD
Chan
اصلا هم خندهدار نیس
Cutie🥰
مین عیذرخیهیا ری زید قبیل نمیکینم
Chan
😑
Cutie🥰
اوووووو چانی عصبانیه~~~
Chan
از.
جلوی.
چشمم.
خفه شو.
Cutie🥰
چانی اونقدر دست پاچه شده بود که حتی نمیتونست درست تایپ کنه~~~
Chan
الان قراره وانمود کنیم که مثلا تو هر وقت نگاهت میکنم سرخ و سفید نمیشی؟
Cutie🥰
(⊙_⊙;)
نخیر نمیشم
Chan
😏
Cutie🥰
سمبتیاثدتسمثتسنیک جدی میگم!
Chan
شرط میبندم همن الانم گونههات سرخ شده
Cutie🥰
ازم دور شو!
من این وصلهها بهم نمیچسبه!
Chan
بازم شرط میبندم که الان حتی بیشتر از قبل سرخ شدی
Cutie🥰
بسهههه
YOU ARE READING
☕کافه لاته | چانلیکس☕
Fanfiction[کار ترجمه] ☆• کریس از قهوه متنفره. یعنی اصلا جزو نوشیدنیها حسابش نمیکنه. ولی وقتی جیسونگ به زور اون رو به سمت یه کافهی کوچیک کشید، عاشق لاته شد. و همینطور عاشق باریستای ککمکیای که اونارو درست میکرد. +اطلاعات: به شدت فلاف/بدون اسمات/روزمره بدون...