(این قسمت کلا اسمات دوس نداری نخون💜)
درو باز کرد خریدارو گذاشت رومیز درو قفل کرد انداختدم رو مبل دو نفره ای که بود همه ی لباسامو دراواردو لباسای خودشم در حین خوردن لبام درمیاورد
اومد پایین تر روی کل گردنم مارک گذاشت نپلامو میخورد نمیخواستم بزار هر دفعه اون کارو پیش ببره پس برشگردوندممنم شروع کردم روی گردنش مارک میزاشتم زبونمو کشیدم تا دیکش و یکم با زبونم خیسش کردم و براش هندجاب رفتم
تهیونگ:اهه خیلی خوبه اهه پس با اون دستای کوچولو و کیوواههتت همچین کارایی هم میتونی بکنی
کامش که داشت میریخت کردمش تو دهنم که نریزه بیرون
تهیونگ:افرین بیبی بوی همشو باید بخوری
تهیونگ:اینطوری که نمیشه
منو داگی استایل گذاشت از کمرم گرفت بدون هیچ امادگی ای کرد داخلم
جیمین:ایییییی درد میکنهه ارووم تر لطفا ارومم
تهیونگ:خودت شروع کردی!
جیمین:لطفا ددی لطفا نمیتونم ایییییی
تهیونگ:با ددی گفتنم حل نمیشه
بعد ۵ مین دردش تبدیل شد به لذت
جیمین:محکم تر اههه محکم تر دددی اه
دستاشو محکمتر چسبوند به کمرم محکمتر ضربه میزد
جیمین:اههه خیلی خوبه ادامه بدهه
ناله هامون اتاق که چه عرض کنم کل هتلو گرفته بود
بعد چند دیقه هر دو کام کردیم و اروم ازم کشید بیرون
جیمین:میشه از دفعه ی بعد یکم ارومتر واردشی(با لحن مظلومانه)
تهیونگ:اوکی بیبی
یهو دیدم پاشد و دوباره رفت لای پام ایندفعه هم بدون اینکه کاری کنه یا چیزی بگه کرد داخلم
جیمین:اهه همین الان گفتم یه چیزی بگو قبلش
تهیونگ:پس راند اولو واسه چی رفتم
این راندم در عرض ۱۰ مین تموم شد
اومد کنارم دراز کشید و از پشت بغلم کرد
تهیونگ:نمی دونم چرا با اینکه هر ۷/۲۴ زیرمی بازم انقدر تنگی
(صدای خنده)
تهیونگ:پاشو بریم حموم خیلی کثیف شدیم
از تخت پاشدم که
جیمین:ااااااایییی
تهیونگ:چی شد!
جیمین:نتیجه ی تلمبه زدنای شماست
تهیونگ:بیا بغلم
رفتم بغلش تا حموم تو بغلش بودم هم منو شست هم خودش و در اومدیم از خستگی با شلوارک روی تخت خوابمون برد......
(هع خودم دوسش داشتم🖤🌧)
YOU ARE READING
The Best Library
Romanceکاپل:ویمین ژانر:غمگین،رومنس،اسمات وضعیت:کامل جیمین پسریه که توی کتابخونه با یه نگاه به اون تیله های مشکی توش غرق شدو دیگه سعی بر نجات دادن خودش نکرد ولی کسی میخواست اونو از اونجا دربیاره و مال خودش کنه...