سلام.لی لی هستم و لازم دیدم برای تاخیر در اپ این پارت با وجود رسیدن به شرط ووت عذر بخوام. دوستانی که توی کانال تلگرامم بودن می دونستن که این مدت درگیر یه سری مسائل شغلی بودم ولی دوستانی که بی خبر بودن باید ازشون معذرت بخوام. امیدوارم از خوندن این پارت لذت ببرید.
*******
"احمقانه است".
دو کیونگسو برای بار چندم جمله کوتاهش رو زیر لب تکرار کرد و کلافه از وضعیت پیش امده، در طول اتاق قدمرو رفت.
تمام لحظاتی که درحال حرص خوردن برای تصمیم احمقانه لوئی بود، اون مرد در سکوت مشغول مطالعه تکالیف دانشگاهی بکهیون بود. پسری که همه مدت در حال تماشای راه رفتن کیونگسو بود و هر بار که مرد بزرگتر نگاه خیرهاش رو گیر میانداخت، خودش رو مشغول خوردن شکلات داغش نشون میداد و صورتش رو پشت ماگ بزرگش پنهان میکرد.
کیونگسو نفس عمیق پر سروصدایی کشید و با اخمهایی در هم رفته رو به پسرک کم سن گفت "بکهیون لطفا برو از خانم مایر یک لیوان اب برای من بگیر".
اما بکهیون بدون اینکه حرفی بزنه و یا حتی ماگ بزرگش رو پایین بیاره، چشمهاش رو به کیونگسو دوخت و به بطری اب روی میز اشاره کرد. حرکتی که باعث شد کیونگسو کلافه دستش رو بین موهاش فرو ببره و نفسش رو پر سرو صدا فوت کنه.
"وقتی ازت خواستم بری اب بیاری، یعنی میخوام با لوئی تنها حرف بزنم، پس لطف کن از اتاق برو بیرون".
"صدات رو براش بلند نکن."
لوئی بدون اینکه نگاهش رو از برگههای توی دستش بگیره تذکر داد و بکهیون سرخوش از حمایت لوئی شانه بالا انداخت و بعد از گذاشتن ماگش روی میز، زیر نگاه خیره کیونگسو اتاق رو ترک کرد.
خودداری مرد به محض بیرون رفتن پسرک عزیز کرده لوئی در هم شکست. کیونگسو عصبی مقابل دوستش نشست و پرخاشگرانه پرسید "دیوانه شدی؟ بیماری عقلت رو هم زایل کرده؟ چه طور میتونی یه بچه نابلد رو به جای خودت بفرستی روی صحنه اپرای ملی وین؟"
لوئی برگهها رو سمت دوست عصبانیش گرفت و با لبخند کمرنگی روی لبهاش گفت "به این سناریوها نگاه کن، اولین تجربه موسیقی نوشتن بکهیونه. این خارقالعاده است کیونگسو، بکهیون توی اولین تجربهاش بهتر از خیلیها نتهاش رو نوشته".
کیونگسو برگه ها رو از دست لوئی گرفت و بدون اینکه نگاهی بهشون بندازه گفت "من در مورد استعداد بکهیون حرف نمیزنم. شکی توی استعدادش ندارم، قطعا در اینده خیلی نزدیک تبدیل به یه موزیسین تمام عیار میشه، ولی حرف من توانمندی های حال حاضرشه. بکهیون نمیتونه به جای تو روی همچین صحنه ای بنوازه".
"بکهیون به جای من نمینوازه به عنوان شاگردم میره روی صحنه. هیچ کس ازش انتظار نداره در حد یک استاد باشه، ولی هرکسی با دیدن هنرمندیش به بهترین بودن شاگردم اعتراف میکنه".
VOCÊ ESTÁ LENDO
The Musician
Fanfic《نوازنده》 Full بکهیون دانشجوی کره ای تباری که از طریق نواختن در میدان شهر گذران زندگی میکنه با مردی اشنا میشه که براش ترسیم رویایی به واقعیت تبدیل شده است. مردی که بال پرواز بهش هدیه میده غافل از اینکه آغوشش مکانی میشه برای سقوط پسرک جوان... ****** ...