Part10 [Bathrooms]

7.8K 537 71
                                    

ووت و کامنت دادن به پارت رو فراموش نکنید.



حالا تهیونگ نشسته رو صندلی های مدرسه بی صبرانه منتظر صدای زنگ و رفتن به سرویس های بهداشتی بود.
اون کم کم درس ها رو بهتر و بهتر متوجه میشد پس نگرانی بابت اونها و نمراتش نداشت. در هر صورت آقای جئون و دستوراتش براش تو اولویت قرار داشتند!
با تمام شدن ساعت اول درسی به سرعت موبایلش رو چنگ زد و سمت سرویس بهداشتی پرواز کرد!
اولین اتاقک خالی ای رو که دید شکار کرد و به سرعت داخل شد.
دستشویی شلوغ بود و همین استرسش رو چندین برابر میکرد، تمام تلاشش رو گرفت تا لباس هاش رو بدون سرصدا و برخورد به دیواره های فلزی اتاقک بیرون بیاره؛
با تمام شدن کارش رو لباس هاش رو به رخت آویز کهنه و زنگ زده آویزون کرد و به سرعت زاویه بدنش رو تنظیم کرد، دوربین رو باز کرد. کمی خودش رو مایل کرد تا باسن و دیک نرمش هم دیده بشه...چند ثانیه بعد عکس رو فرستاده و همونطور که منتظر پاسخ بود ناخن های کوتاهش رو به دندون هاش میکشید. هوا سرد بود و لرز کمی به تن برهنش نشسته بود. با ویبره گوشی به سرعت صفحه چت با اربابش رو باز کرد.

با خوندن پیام "خوبه...کارت خوب بود پاپی کوچولو...برگرد به کلاست." لبخند خوشنودی رو لب هاش شکل گرفت و لباس هاش رو  با همون سرعتی که بیرون آورده بود دوباره به تن کشید.

***

تو اتاقک کناریه تهیونگ اما پسرک مومشکی با چهره آسیایی دستش رو به سرعت رو آلت بزرگ شده اش بالا و پایین میکرد و سعی داشت با گاز گرفتن لب هاش ناله هاش رو ساکت کنه.
لعنتی نثار به سال بالایی هاتش "پارک چانیول" کرد و تصوراتش رو بیشتر و بیشتر  پیش برد. تصور چانیولی که اون رو روی میز دبیر خم کرده و آلتش بزرگ و کبود شده از شدت شق شدگیش رو با بیرحمی تو سوراخ گشاد و قرمزش فرو میبره و با دست های بزرگش پوست باسنش رو میچِلونه....

"فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاک..."

آهسته نالید و با چند جهش کوتاه کام ارضا شد. سرش رو به دیوارک فلزی تیکه داد و نفس های عمیقش رو نظم داد. اگر موفق نمیشد چانیول رو راضی کنه سرنوشتی نداشت جز تا آخر دبیرستان تو اتاقک های فلزی کف دستی زدن!

***

"پارک جیمین"

با نزدیک شدن به اتمام زنگ دوم صدای مواخذه کننده معلم تو گوش هاش پیچید:
"این چه نمره‌ایه که گرفتی؟ دی؟ واقعا؟"

همونطور که چشم هاش رو تو حدقه میچرخوند برگه سفید امتحان رو، روی میز کوبید بهش اشاره کرد و گفت:
" فکر نکنم با این شیوه درس خوندن بتونی به جایی برسی. این نمره ها، علت خاصی دارن که انقدر افتضاحن؟ اگه مشکلی داری میتونی از مشاور مدرسه کمک بگیری"

لب های خشک و پوسته شدش رو از هم فاصله داد و با صدای آهسته و بیحوصله ای که به زور شنیده میشد جواب داد:
"متاسفم آقا. شب امتحان کار مهمی داشتم وگرنه مشکلی نداشتم."

Yes Master! [Kookv_yoonmin]Where stories live. Discover now