Part 4

234 44 2
                                    

_تهیونگ پاشو باید بریم سر کلاسمون. تهیونگ با تو ام

با صدا زده شدنم توسط جین هیونگ به خودم اومدم هنوز داشتم به اون مسیری که اون پسر جدیده ( منظورش جونگ کوکه) رفته بود نگاه می کردم. نمی دونم واقعا چم شده اون پسر با دندون های خرگوشیش و چشمای گردش بد جوری نظرمو جلب کرده بود. از نظر من اون زیبا ترین پسری بود که تا حالا دیدم اون........
با پس گردنی که خوردم حواسمو به جین هیونگ دادم که از عصبانیت قرمز شده بود

*آخ چرا می زنی هیونگ

_کره خر سه ساعته دارم صدات می کنم می. گم تن لشتو جمع کن الان کلاسمون شروع میشه بعد تو عین گاو به یه جا زل زدی معلوم نیست داری به چی فکر می کنی...

_واستا ببینم.. نکنه داشتی به اون پسر خرگوشیه نگا می کردی ؟ ها؟ عاشقش شدی نه؟ راستشو بگو تهیونگ (😂😏)

با سوال جین هیونگ چشمام گرد شد یعنی انقدر ضايع داشتم به اون پسره نگا می کردم بعد تازه عشق؟ نه نه قطعا عاشقش نبودم شاید فقط یه کراش ریز داشته باشم روش همین آره فقط همین  ولی خب اگه جین هیونگ اینا رو می فهمید  یعنی  خبر دار شدن کل دختر و پسر های مدرسه و این اصلا خوب نیست پس شروع کردم به انکار این موضوع

*یاااا این چیزا رو از کجا در میاری جین هیونگ اصلا هم به اون پسره نگا نمی کردم فقط همین جوری تو فکر بودم اینا چیه میگی دیگه اه

بعد از تموم شدن حرفم سرمو انداختم پایین و مثلا خودمو با گوشی سرگرم کردم ولی زیر چشمی  منتظر عکس‌العمل جین هیونگ بودم که با حرفی که زد تازه متوجه شدم چقدر ضایع بازی در آوردم.

_آره جون عمت همین جوری اتفاقی داشتی به اونجایی که دقیقا اون پسره رفت نگا می کردی وقتی این همه جا برا نگاه کردن و تو فکر رفتن هست
_حالا بیخیالش اول تا آخر که من می فهمم. الان پاشو بریم سر کلاسمون

بعد از تموم شدن حرفش از جاش بلند شد و منم بعد یه سر تکون دادن که یعنی متوجه ی حرف هاش شدم بلند شدم که دیدم جین هیونگ بازم سرخ شده از عصبانیت
یعنی من باز کاری کرده بودم. آخه من که کاری نکردم واستا ببینم جین هیونگ داره به......

_ای خدااااا شما دیگه چتونه چرا همه امروز رفتن تو فکر یونگی هوسوک پاشین گم شین برین سر کلاستون تا از گوش هاتون نگرفتم و نبردمتون

و با اتمام حرفش دستش رو محکم رو میز کوبید که یونگی هیونگ و هوسوک هیونگ مثل جن زده ها از جاشون پریدن و سریع بلند شدن و سمت کلاسشون رفتن و بعد از رفتن اونا مام به سمت کلاس هامون حرکت کردیم ( منظورش از ما خودش و جین و نامجونن)
وقتی رفتم تو کلاس معلم در کمال تعجب هنوز نیومده بود
همین جوری به در کلاس خیره بودم که یاد نگاه های یونگی و هوسوک هیونگ افتادم. دقیقا داشتن به جایی که اون پسر خرگوشیه و جیمین رفته بودن نگا می کردن و تصور اینکه کاملا نگاهشون رو جیمین بوده اصلا کار سختی نبود از وقتی جیمین اومده بود به این دانشگاه نظر تمام دختر پسر هارو به خودش جلب کرده بود و همه می‌شناختنش از جمله اکیپ ما از همون. موقع هم. اول یونگی هیونگ بعد هوسوک هیونگ همیشه از دور بهش نگا می. کردن یا گاهی وقت ها که باهاش حرف می زدن و چیزی ازش می گرفتن برا ما تعریف می کردن ولی ما چیزی از این موضوعات به بچه های دانشگاه نمی گفتیم ولی خب یه جورایی هممون شک کردیم که یونگی هیونگ و هوسوک هیونگ جیمین رو دوست دارن، عاشقشن یا نه
البته‌ برام عجیبه چرا جین هیونگ با وجود نگاه های خیره ی یونگی و هوسوک هیونگ چیزی بهشون نگفت. شاید حواسش نبوده به هر حال آخرش که می فهمیم الان باید تمام حواسم رو رو پسر جدیده بزارم تا ببینم چیزی ازش دستگیرم. میشه یا نه مثلا دوست پسر داره؟ اصلا گیه؟ یا......
با ورود معلم از دنیای سوال ها و فکرو خیال هام  بیرون اومدم و توجهمو به معلم دادم.....








من اومدممممممم اینم پارت جدید
امید وارم یادتون نرفته باشه منو 🥺☹️♥️
بازم می گم احتمال چصدستی بسیار زیاده پس به بزرگی خودتون ببخشید ♥️🙂🐰
مالیدن ستاره پایین هم فراموش نکنید
مرسی از اینکه دنبالم می کنین
🍭♥️

Secret love🤫💛Donde viven las historias. Descúbrelo ahora