دکتر ژل سرد رو روی شکمش پخش کرد و دستگاه رو روی شکمش گذاشت و از مانیتور بهش خیره شد ( دوس دارین دختر باشه یا پسر؟ :>)
دکتر پوزخندی زد و ژل رو پاک کرد و دستمال رو توی سطل اشغال انداخت :" هوم.. نمیدونم براتون جذابیت داره که دوتا پسر باهمید و الان یکیتون حاملس.."
کمی مکث کرد و چشم هاش رو چرخوند " ولی.. بهتون تبریک میگم بچتون دختره!.."
جونگکوک جیغ خفه ای کشید و خنده ای کرد
تشکر خشکی از دکتر کرد و نگاهی به تهیونگ که بت لبخند بهش خیره شده بود کرد"چیشد که بهت علاقه مند شدم؟.."
جمله ای از بین لب های تهیونگ بیروم اومد و لبخند عمیق تری زدجونگکوک از سر جاس بلند شد و لباساش رو مرتب کرد
خنده ی ارومی کرد و استین تهیونگ رو گرفت :" همینه دیگه اقای کیم.. من جئون جونگ کوکم چی فکر کردی.. "
تهیونگ اخمی کرد :" جئون جونگکوک؟ نمیشناسم. "
جونگکوک با تعجب بهش نگاه کرد :" منم دیگه.. جئون جونگکوک :/ "
تهیونگ نُچی گفت و صورتش رو نزدیک اورد :" من فقط کیم جونگکوک میشناسم! "
خنده ای کرد و عقب رفت و دستش رو سمت در گرفت :" نمیخوای اینجا بخوابی که.. میخوای؟.. بیا بریم! "جونگکوک خنده ی بلندی کرد و سمت در رفت..
______________________________
سلام..........
میدونم الان میخواید منو خفه کنید...........
ولی نکنید.......آپ کردم دیگه......
ولی نمیدونم چرا اینقدر کم نوشتم...
چد وقته آپ نکردم؟...سرم غر نزنیداااا گناه دارم جیر..
میدونم الان بعضیاتون میگید کلا داستانو یادمون رفته و اینچیزا... ولی ببخشید دیگهههه تسخسخششخمنم.. میرم محو شم.. تا نزدید تو سرم.... بای باییی...
YOU ARE READING
𝕃𝕚𝕥𝕥𝕝𝕖 𝕒𝕝𝕠𝕟𝕖 ☃︎
Fanfictionکوک پسری که مادرش مرده و پدرش براش هیچ ارزشی قائل نیست کیم تهیونگ رییس بزرگترین باند مافیایی آسیا که کشتن یک نفر براش مثل آب خوردنه چی میشه اگه این دو نفر .... ژانر : اسمات - ددی کینگ - امپرگ - هپی اند - مافیایی - لیتل کاپل اصلی : ویکوک کاپل ف...