تقریبا دو ماه از فهمیدن اینکه کوکی بارداره میگذشت و هر دو منتظر کوچولوشون بودن!
رفتار های تهیونگ دقیقا جوری شده بود که انگار داره از همسرش که فوق العاده عاشقشه مواظبت میکنه..
هنوز کمی برای جونگکوک شوک آور بود که الان یه کوچولوی کیوت تو شکمشه و تا چند ماه دیگه قراره بینشون باشه!( یه سوال پیش اومد برام... چرا تا الان همه ی فیکام امپرگ بوده؟... )
هفته ی شونزدهم بود و بالاخره میتونستن بفهمن که جنسیت بچشون چیه!
ساعت پنج عصر برای سونگرافی باید به مطب دکتر میرفتن و الان ساعت چهار و نیم بود و اونا اصلا ادم های وقت شناسی نبودن و صد در صد دیر میرسیدن..
میدونید چرا؟ چون الان دارن خواب هفت پادشاه رو میبینن و منه نویسنده باید یه ساعت رو مخ پر سر و صدا بزارم تو داستان تا بتونم زود به مطب برسونمشون!
با صدای بلند و رو مخ ساعت از سر جاش بلند شد و با قیافه ی جن زده دور و برش رو نگاه کرد
دستش رو نوازش وار روی گونه جونگکوک کشید و به ساعت نگاهی انداخت و با دیدن ساعت چشم هاش گرد شد
کوک رو از خواب بیدار کرد و خودش بدو بدو سمت دستشویی رفت
جونگکوک موهاش رو شونه کرد و هودی بنفشی تن کرد و شلوار جذب مشکی ای پوشید و کتونی های سیاهش رو پا کرد
تهیونگ هم با لباس گشاد راه راه آبی و سفید و شلوار مشکی ای پوشید و کفش های سفیدی پا کرد
فقط یک ربع وقت داشتن که به مطب برسن پس سریع دست جونگ کوک رو گرفت و سوار ماشین کرد!بعد از کلی ویراژ گرفتن توی خیابون ها.. به مطب رسیدن!
__________________________________
سهلامممم بر شوماااا *-*
خوبستین؟ ^^
اینم پارت جدید.. پارت بعد بزارم بفهمین جنسیتش چیه یا دو پارت دیگه؟...
حالا خودتون بگید کامنتارو نگاه میکنم...
کلییییی دوستون دارم قشنگا.. اون ستاله ی پایینو رنگی کنید و یه کامنت کیوت بزارید ^•^
Love you all •-•💕
YOU ARE READING
𝕃𝕚𝕥𝕥𝕝𝕖 𝕒𝕝𝕠𝕟𝕖 ☃︎
Fanficکوک پسری که مادرش مرده و پدرش براش هیچ ارزشی قائل نیست کیم تهیونگ رییس بزرگترین باند مافیایی آسیا که کشتن یک نفر براش مثل آب خوردنه چی میشه اگه این دو نفر .... ژانر : اسمات - ددی کینگ - امپرگ - هپی اند - مافیایی - لیتل کاپل اصلی : ویکوک کاپل ف...