^part.10^

710 177 24
                                    

من تمام تلاشم رو میکنم.
__________________________

_2سال بعد_

دنبال جونگ‌کوک هیونگ میگشتم، مصاحبه به زودی شروع می‌شد،  اما هیونگ با دوست‌‌پسرش غیب شده بود.

جونگ‌کوک و بکهیون هیونگ اینبار هم به نمایشگاه آخر هفته لندن دعوت شده بودند تا کار هاشون رو به نمایش بزارن.

طی این دوسال با هیونگ ها رابطه‌ی نزدیکی پیدا کردم.
در دانشگاه هم به خوبی آزمون های عملی رو داده بودم و الان سه ماه از زمانی که رسما فارغ‌التحصیل شده بودم میگذشت.

اوایل تصمیم داشتم که به محض گرفتن مدرک به کره برگردم اما بکهیون هیونگ بهم پیشنهاد داد که برای نمایش دادن طراحی هام در گالری هنر لندن* درخواست بدم. پس تصمیم گرفتم به عنوان آخرین کارم در اینجا برای شرکت در نمایشگاه تلاش کنم.

به جونگ‌کوک که با عجله به سمتم میومد نگاه کردم

_اوه هیونجین فکر کنم خیلی دیر رسیدم، بکهیون کجاست؟

با دست به جایی که بکی هیونگ ایستاده بود اشاره کردم.

+هیونگ الان مصاحبه شروع میشه بهتره زودتر بری.

_اوکی، مرسی

دستی روی‌ شونه‌ام گذاشته شد. به عقب برگشتم و با دوست‌پسر کوکی هیونگ روبه‌رو شدم.

+ چیری شده هیونگ؟

_دوستات هنوز نرسیدن؟

+ پرواز تاخیر داشته، احتمالا تا نیم ساعت دیگه برسن.

_ترافیک سنگینه میتونم از الان حرکت کنم، احتمالا تا اون موقع ترمینال باشم.

+ممنونم تهیونگ هیونگ.

مینهو و چان قرار بود برای دیدن کارهام در نمایشگاه به لندن بیان.

از سه ماه قبل همراه با دوتا از اعضای کلوپ هنر دانشگاه برای شرکت در نمایشگاه درخواست دادیم*
تلاش های سه ماهه‌ی ما نتیجه داد و انتخاب شدیم.
حالا حدود 50 طرح از گروه ما در گالری دیده می‌شد.

_هی پسر زودباش، باید ما هم برای مصاحبه بریم.

به دوتا پسری که کنارم بودن نگاهی انداختم و آه کشیدم.
+حتما باید همه‌ی ما این مصاحبه رو انجام بدیم؟

_معلومه! پس دقیقا به چه دلیل شرکت کردیم!

با حالتی پوکر همراهشون به سالن مصاحبه رفتم. تعداد زیادی عکاس و خبرنگار و البته هنرمندان حرفه‌ای حضور داشتن.

بالاخره زمانی که عوامل برنامه اعلام کردند باید به ترتیب روی استیج بریم و به سوالات پاسخ بدیم دست از نگاه کردن به اطرافم برداشتم.

من به عنوان سومین عضو گروه روی استیج رفتم.

_ شما باید آقای هیونجین هوانگ باشید.
تعریفتون رو زیاد از استادانی مثل بکهیون بیون شنیدیم، ایشون چندین بار در مصاحبه هاشون اعلام کردن که شما یک هنرمند خاص و با ارزش برای ایشون هستید.

_میشه درباره اولین تجربه برگزاری گالری‌ صحبت کنید.

_ لطفا درباره شخصی که در اکثر طراحی های شما دیده میشه صحبت کنید.

همینطور که به سوالات خبرنگارا گوش میدادم سعی میکردم جوابها رو در ذهنم جمله بندی کنم.

+ اولین گالری من دوسال قبل برگزار شد. در اون نمایشگاه درست مثل الان همه‌ی طراحی ها از شخص مورد علاقم بود....

وقتی به اکثر سوالات جواب دادم، اعلام کردن که وقت تمام شده.

از استیج پایین رفتم و با بکی هیونگ مواجه شدم که با چشمای براق نگاه میکنه.

_ هیونجینا با اینکه چندین بار داستانت رو شنیدم هنوز هم با بیاد آوردنش احساس ناراحتی میکنم.

کوکی هیونگ دستش رو روی شونه‌هام گذاشت

_بهت افتخار میکنم پسر، تو امروز کارت رو خیلی خوب انجام دادی.

+ هیونگا از هردوتون برای کمک هایی که بهم کردین ممنونم.

تهیونگ که درست کنار کوکی ایستاده بود گفت
_جینی هیونگات منتظرتن.

با شنیدن حرف هیونگ ازشون فاصله گرفتم و با عجله به قسمت انتهای سالن رفتم

با دیدن چان و مینهو هر دو رو باهم بغل کردم

+هیونگززز دلم براتون تنگ شده بودد.

چان موهای هیونجین رو بهم ریخت

_ماهم همینطور جینی کوچولو

+یاااا

_پسره‌ی احمق هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم دلم برات تنگ بشه

مینهو دستاش رو محکم تر از قبل دور پسر حلقه کرد.

دلم براشون خیلی خیلی تنگ شده بود. مینهو هیونگ بعد از اینکه همراه با غر زدن چند ضربه به کمرم زد با لبخند به یک سمت دیگه پرتابم کرد.

شوکه بخاطر پرت شدنم، با حواس پرتی چرخیدم و با کسی برخورد کردم،.. برای عذرخواهی به سمتش برگشتم...

___________________________

*1_ نمایشگاه هنر لندن بزرگترین نمایشگاه هنرهای معاصر کشور انگلستان به شمار می آید. این رویداد سالانه(روز های شنبه و یکشنبه- آخر هفته) برای مجموعه داران آثار هنری از هر سطحی، محیطی حمایتی را فراهم می نماید.
این رویداد علاوه بر نمایشگاه اصلی از دو بخش برگزیده نیز تشکیل شده که بر هنرمندان جوان‌تر، آثار هنری جدید و عکاسی معاصر متمرکز است.

*2_ هنرمندان به مدت سه ماه در یک خانه مشترک مستقر خواهند شد و به استودیوی داخلی و فضای استودیوی مشترک دسترسی دارند. در این مدت بر روی اثر هنری خود برای شرکت در نمایشگاه کار میکنند.

__________________________
ووت و کامنت رو فراموش نکنید^<^

My GalleryWhere stories live. Discover now