نگاه مضطربش را دور تا دور سالن غذاخوری دانشگاه چرخاند و با ندیدن آن آلفای وحشی که عملا دقایقی قبلتر قصد جانش را داشت کمی فقط کمی از اضطرابش کم شد.
اما به این معنا نبود که نگاه خیرهاش را از در ورودی سالن بگیرد جوریکه انگار مرگ و زندگی اش به این موضوع بستگی دارد.
با دیدن دست کوچک و تپلی که جلوی صورتش حرکت میکرد نگاهش را به آلفایی که به طرز عجیب و غیر قابل باوری کیوت و دوست داشتنی به نظر میرسید داد.
- هی...حواست کجاست؟
- ببخشید ؛ متوجه نشدم چیزی گفتی؟
- پرسیدم اسمت چیه؟
- تهیونگ...کیم تهیونگ.
- تو هیچ رایحهای نداری پس یه بتایی درسته؟
- همینطوره.
- چندسالته؟
-17...البته چیزی تا تولد 18 سالگیم نمونده.
با هرجوابی که به سوال آلفا میداد نگاهش بین صورت او و در ورودی سالن جابهجا میشد و این موضوع انگار به مزاج آلفا خوش نمیآمد چون در آخر با کوبیدن مشتش به روی میز اعتراض خودش را نشان داد.
میتوانست حرفی که چند دقیقه پیش در وصف آلفای روبهرویاش زده بود را پس بگیرد؟
چون حالا که بیشتر دقت میکرد به نظرش پسر بزرگتر نه تنها کیوت نبود بلکه مثل بقیه آلفاها ترسناک و غیرقابل پیشبینی بود.
به وضوح نگاه خیره بقیه را حس میکرد چون مطمئنا صدای برخورد مشت آلفا با میز به اندازهای بلند بود که توجه همه را به خودش جلب کند و همین که میزِ بی چاره از وسط به دو نیم تقسیم نشد در نظرش کافی بود.
جیمین اما با بیخیالی چتری های صورتی رنگش را به آرامی از روی چشمانش کنار زد و نگاهش را به پسر کوچکتر که از ترس تو خودش جمع شده بود دوخت.
- متاسفم ؛ از اینکه کسی بهم بی توجهی کنه متنفرم.
بعد لبخندی زد که با چهرهی چند لحظه پیشش به کل غریب بود.
- گفتی 17 سالته؟کمی برای دانشگاه اومدن زود نیست؟
دلش نمیخواست با بیان بخشی از زندگی غم انگیز و حوصله سر برش نگاه عجیب و شاید پرترحم آلفا را تحمل کند پس فقط به توضیح کوتاهی بسنده کرد.
- جهشی خوندم....
- پس بچه خرخونی.
پوزخندی به افکار آشفته درون ذهنش زد و با تکان دادن سرش حرف آلفا را تایید کرد.
- من پارک جیمینم ؛ تو کل دانشگاه آلفایی به جذابیت من پیدا نمیکنی پس میخوام این افتخار و بهت بدم تا هیونگ صدام کنی...هوم؟نظرت چیه؟
YOU ARE READING
Selenophile | KV
WerewolfSelenophile🌗 Couple : kookv, yoonmin Genre : omegaverse,werewolf,angst, fantasy, smut,romance - گاهی حس میکنم کسی دوستم نداره. - دوست داشتن من برات کافی نیست؟ - اما تو که عاشقم نیستی. _ آره ؛ اما ترجیح میدم کنار من آسمون چشمات بارونی باشه تا یکی د...