11

433 68 44
                                    

Jungkook:

با خوردن نور آفتاب کم کم بیدار میشم و نفس عمیقی میگیرم
لود نشده به اطراف نگاه میکنم و برای چندین دقیقه طولانی به یه جا خیره میشم

با گذشت لحظه ای طولانی غلتی میزنم و توی تخت میشینم آب دهنمو با دست پاک میکنم و خمیازه ی بلندی میکشم

بالای سینه لختمو میخارونم و نگاهی به پنجره ی پنت هوسی که توش بودم میندازم
منظره ی شهر جلوم بود و میشه گفت بد نبود

نگاه خوابالودمو پایین میارمو به پایین تنم میدم
لبخند شلی میزنم و با صدای گرفته زمزمه میکنم:《صبح بخیر اژدها کوچولو...میبینم حسابی بیداریا》

دستمو تو موهام میبرمو سرمو میخارونم
هیچی نشده افکارم بهم حمله کرده بودن و حالا که اول صبح بود و خابالو بودم بدجور درگیرم کرده بود

درسته که اون خیانت کرده بود بهم اما کار من کار درستی بود؟
پفی میکشم و با مرتب کردت موهای شلختم بیخیال افکارم میشم

《میدونی چیه؟تصمیم کاری واقعا خوبی بود..آدم که بخاطر تصمیم های خوب عذاب وجدان نمیگیره بابا》

خودمو روی تخت میکشم سمت لبه شو از تخت میام پایین
خمیازه کشان راه میوفتم سمت دستشویی تا یه حالی به خودم بدم

نه از اون حالای کثیف و شهوتی ها نه
حال خالی کردن مثانم همین
من بچه ی خوبیم اصلنم به جق صبحگاهی اعتقاد ندارم آدم کور میشه
والا

۞۞۞

Jin:

موهای لخت جیمین که سرش روی پاهام بود و نوازش میکنم و به صدای گرفتش بین گریه گوش میدم:《آپا چرا جونگ کوک اینکارو با ما کرد...واقعا متوجه نمیشم》

چند روزی از دعوامون میگذشت و من حتی از اون بی معرفت عوضی خبر هم نداشتم

صادقانه بخام بگم ازش خیلی ناراحت بودم اما حرفام اونقدر هم جدی نبود و میشد گفت دلم براش تنگ شده بود

آهی میکشم و دستم روی سرش بی حرکت میشه:《خب میدونی عزیزم..جونگ کوک گذشته و مشکلات خیلی سختی داشته》

جیمین هقی میزنه که دلم آتیش میگیره:《اون خیلی جندس》
اخم محوی میکنم و نگاهمو به جیمین میدم:《جیمین بی ادبی؟》

پف جونگ کوک اینا اثرات توعه ها
حتی رو بچمم اثر نامعقول گذاشتی

دستشو بالا میاره و همون طور که اشکشو پاک میکنه میگه:《بـ....ببخشید》

پفی میکشم و دوباره سرشو ناز میکنم
نگاهمو به تلوزیون رو ب روم که الکی روشن بود و هیچ کدوم نگاهش نمیکردیم میدمو تو فکر میرم:《ولی حق با توعه...اون واقعا خیلی جنده اس》

۞۞۞

Jungkook:

آهی سر میدم و انگشتمو روی قاب عکس تو دستم میکشم:《جئون راستی راستی که خیلی جنده ای》
نگامو رو صورتای خندون سه‌تامون تو عکس میندازم
نگاهمو برمیگردونم و به دیوارا میندازم

𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐨𝐬𝐬Where stories live. Discover now