Jungkook:
بعد از تموم شدن جلسه ی شبانه ی کوتاهم با مدیرای شرکتم از اتاق کنفرانس خارج میشم و دکمه ی اخر اسانسور رو میزنم
آخرین طبقه از آسانسور خارج میشم و سمت پله هایی که به پشت بوم شرکت ختم میشن میرم
در کوچیک رو به روم رو باز میکنم و پا روی سقف ساختمون میزارمکتمو توی تنم مرتب میکنم و به هلیکوپتر شخصیم که درحال نشستن روی سقف ساختمون بود نگاه میکنم و همونطور به جین که تازه پشت سرم رسیده بود میگم:《جین حواست به "سامسونگ" باشه قراره همکاری جدیدی داشته باشه ازت میخوام پیگیریش کنی》
جین موهای بهم ریخته شدش از باد پره های هلیکوپتر رو مرتب کرد و داد زد تا صداش به من برسه:《باشه جونگ کوک حواسم هست تو فقط تموم تمرکزتو به جلسه ای که الان داشتیم بده این واقعا جلسه ی مهمی بود》
《اوکی اووووکی》بعد داد زدن این کلمه ها میام سوار هلیکوپتر شم ک تیتو بدو بدو میاد و جعبه ای رو دستم میده:《رئیس رئیس این بسته همین الان رسیده تاکید داشتن ک همین الان دستتون برسه و بازش کنید》
با تعجب جعبه رو میگیرم و یکم وارسیش میکنم
جعبه یابهتره بگم چمدون کوچیکی که به محض باز کردنش دوربین دو چشمی شکاری کوچیک و تلفن همراه کنارش به چشمم میخورهقیافم و جم میکنم و باز گذاشتن جعبه توی دست تیتو دورببن و تلفن و برمیدارم که درجا تو دستم میلرزه و متوجهم میکنه که داره زنگ میخوره
وات د فاک ریزی میگم و گوشی رو جواب میدم که صدای شخص آشنایی توی گوشم
دوربینو جلوی چشمم میگیرم که توی اون تاریکی شب "تهیونگ" رو با فاصله چند تا ساختمون همراه با جت شخصیش و اون دستیار کله پوکش و آدماش روی سقف ساختمونی تشخیص میدم
پوزخندی روی لبم میاد در جواب بلند میگم:《اوووووه سلــــــام تهیونگ شی چطوریایی》
با خنده از دوربین مشغول وارسیش میشم
پیراهن سفید و مردونه ای که یقه اش تا سینش باز بود و عضله های کوفتی لعنتیشو حسابی نمایش میدادو البته استینای باز و تا زده شده ای ک رگای دستشو تو چش طرف فرو میکرد
شلوار پارچه ای سرمه ای رنگش که حتی از اینجا میشد بزرگی اژدهای خوابیدشو زیرش تشخیص داد و کت همرنگ شلوارش که لش روی صونه هاش انداخته بود
لعنتی مثل همیشه جذاب ولی...احمق
تهیونگ با عصبانیت گوشی رو به گوشش فشرد و دستش رو روی دوربینش کشید ک فهمیدم روی صورتم زوم کرده.
پوزخندی رو لبم میاد ک صدای داد سکسیش از پشت موبایل تو گوشم میپیچه:《اسم من ویکتوره...تو چطور جرائت کردی بین رابطه ی من و وای سی* موش بدونی خوک کثیف》
YOU ARE READING
𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐨𝐬𝐬
Fanfiction+خب مستر جئون خیلی خوشحالم که به برنامه ی ما اومدید، در ابتدای بحث بیاید کمی درباره ارتباط شما با غول بزرگ تجارت اوه گیون وو صحبت کنیم، این ویدیویی هستش که دیروز به دست همکاران ما رسیده..بیاید باهم ببینیمش با اتمام صحبت های مجری، مانیتور پشت صفحه شر...