03

634 123 9
                                    

Jungkook:

با پای پیاده و بدون پول با چمدون تو دستم اول به شرکتم و بعد به عمارت بزرگم سر زدم.

در هردوتاشون تخته شده بود و در شرف مزایده بود

واقعا وات د فاک توی هفت ماه کل زندگیم زیر و رو شده بود و من حتی نتونسته بودم جلوشو بگیرم
واقن وات د فاک خب

با ناراحتی دوباره راه میفتم سمت محله ی کوچیک پایین شهر
محله ای که جین توش زندگی میکرد

با رسیدن به کوچشون با چشم دنبال پلاکش میگردم و بلاخره پیداش میکنم

چندین بار زنگ میزنم و وقتی در باز نشد به طبقه دوم خونه نگاهی میندازم
یه پنجره اونجا بود ک یه لحظه حس کردم کسی از کنارش رد شد

پس خونست و جواب منو نمیده...جین بِچ

دستم و روی زنگ میزارم و یک سره فشار میدم که همون پنجره باز میشه و پسر بچه ای سرشو از پنجره بیرون میاره:《هـــــــی....هی اقا میشه لطفا دستتو از روی زنگ برداری؟》

میام عقب و نگاهی بهش میکنم
دستمو سایه بون چشمام میکنم و داد میزنم:《آه بلاخره...بگو بینم بچه جون تو پسره جینی؟》

با اخم نگام میکنه ک لپای تپلش و لبای قلوه ایش جمع میشه:《بحله...و شما؟》

حیف که کردن این و اون در مقایسه با دادن بهشون حال نمیده وگرنه این بچه از دستم رد نمیشد

لبخند فیکی رو صورتم میارم:《عا خب من رئیسشم...میشه در و باز کنی بیام داخل؟》

اخماش بیشتر تو هم میره و دست به سینه میشه:《معلومه که نه....تو همون رئیس سابقشی که به خاطر دزدیدن اطلاعات افتادی زندان؟تو یه مجرمی من تو خونه راهت نمیدم》

با لبخند مصنوعی به عابرا که نگاهم میکردن نگاه میکنم و رو بهش اشاره میکنم:《دزدی اطلاعات و سوابق مالی که جرم حساب نمیشه بچه》

داد بلندی میزنه:《میشه》

میخندم:《نمیشه...اوه معلومه ک نمیشه》

میره تو و پنجره رو میبنده که اهم درمیاد
هوف کلافه ای میکشم و به اطراف نگاه میندازم
واقن خسته کننده اس....

۞۞۞

...با صدا زده شدن توسط کسی چرتم پاره میشه و یهو از خواب میپرم:《اوه خدای من...چیشده》

سر برمیگردونم که جین و بالای سرم میبینم:《جونگکوک...اوه خدای من تو اینجا چیکار میکنی؟چرا اینجا خوابیدی؟کی از زندان ازاد شدی؟》

چند بار پلک میزنم تا خواب از سرم بپره
دستی به چشمام میکشم و تکیه مو از نیمکتی که زیر ساختمون خونه جین بود میگیرم و خمیازه ای میکشم:《اه خب...راستش تازه ازاد شدم و بعد از سر زدن ب خونم و شرکت قبلیمون...و به لطف نگهبانا و حراست متوجه شدم که وسایلام دستته پس اومدم پیشت تا ازت بگیرمشون》

𝐓𝐡𝐞 𝐁𝐨𝐬𝐬Where stories live. Discover now