کفش ورنی مشکیش رو روی چمن کشید و با دست به تخته سنگی چند متر دورتر اشاره کرد : شلیک کن.
جونگین با ترس به تخته سنگ و بطری روش نگاه کرد و بعد نگاهش رو به تفنگ توی دستش داد.
حتی بلد نبود چطور باید اون اسلحه ی نقره ای رو توی دستش نگه داره چه رسد به اینکه نشونه گیری و شلیک کنه.
من من کرد و خواست اعتراض کنه ولی گویا در مقابل قاضی اون ملک اعتراضی وارد نبود.+من...چطور...
سهون که درست سمت راستش ایستاده بود وسط حرفش پرید : تاحالا فیلم دیدی کیتن؟
همونطور که توی فیلم انجامش میدن فقط ماشه رو روبه هدف بکش.جونگین باز خواست اعتراض کنه که با اخم ترسناک سهون و چهره ی جدیش روبهرو شد.
از حرفی که میخواست بزنه پشیمون شد و لوله ی تفنگ رو روبه هدف گرفت.
به بطری شیشه ای نگاهی انداخت و نفس عمیق کشید.ماشه به قدری سفت بود که حس میکرد اگر رها بشه حتما تفنگ سمت صورتش پرت میشه پس قبل از فشردن انگشتش روی ماشه یک چشمش رو بست تا از کور شدن احتمالی جلوگیری کنه.
ماشه کشیده شد و صدای بلند شلیک مابین درخت های جنگل اطراف پخش شدن ، پرنده هایی که روی درختای نزدیک نشسته بودن هم متفرق شدن تا اتفاقی شکار کشن.
تفنگ با سایز کوچیکی که داشت قدرت پرت کردن جونگین به عقب رو نداشت ولی ازونجایی که جونگین آمادگیه این قدرت رو کسب نکرده بود اول چند قدم به عقب هل داده شد و تعادلش رو از دست داد.
سهون چند ثانیه به مقصد تیر و بعد به هایبرید دست و پا چلفتی روی زمین نگاه کرد.
سمت رفت و به جای بلند کردنش کنار روی چمن نشست : دستت سوخته؟جونکین که ترجیح میداد از حالت دراز کش خارج نشه آروم جواب داد : یکمی.
_هدفو دیدی؟
+بهش نزدم درسته؟
_خودت بلند شو و ببین.
جونگین تو جاش نشست و به هدف نگاه کرد ، بدون اینکه نشونه گیری بلد باشه ، کاملاً تصادفی به قسمت باریک بطری شلیک کرده بود و تکه های شکستهش روی چمن ریخته بود.
نگاهش رو به مردی که بهش نگاه میکرد داد : نشونه گیری رو یادم بده.سهون پوزخند زد و بلند شد ، شلوارش رو تکوند و دستش رو برای بلند کردن سمت هایبرید دراز کرد.
درست فکر میکرد ، جونگین با وجود اینکه زیادی احساسی و لطیف به نظر میرسید یه روی با استعداد توی مسائل جنگی داشت.
اونقدری که بدون آموزش حتی شده شانسی برای بار اول شلیک کرد و درست به نقطه ای که باید زد.سهون لوله ی تفنگ رو عقب کشید و دست جونگین داد ، برای تسلط بیشتر پشتش رفت و دستش رو زیر دست جونگین گرفت.
درست عمود به زاویه ی هدف لوله ی تفنگ رو نگه داشت و دست جونگین رو رها کرد.
YOU ARE READING
𝕯𝖆𝖗𝖐𝖓𝖊𝖘𝖘
Fanfiction⇝𝕹𝖆𝖒𝖊: 𝕯𝖆𝖗𝖐𝖓𝖊𝖘𝖘 ⇝𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝖘𝖊𝖐𝖆𝖎 ⇝𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: 𝖈𝖗𝖎𝖒𝖎𝖓𝖆𝖑, 𝖍𝖞𝖇𝖗𝖎𝖉, 𝖆𝖓𝖌𝖊𝖘𝖙, 𝖉𝖆𝖉𝖉𝖞𝖐𝖎𝖓𝖐, 𝖘𝖒𝖚𝖙 ⇝𝕬𝖚𝖙𝖍𝖔𝖗: 𝖒𝖊𝖗𝖑𝖎𝖓 ☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎𓃠 ɴᴄ-⓱ ⚠️پارت یک تا هشت این فیکشن توی یه بوک دیگه هستش و ا...