6️⃣بازیِ شب

219 43 22
                                    

🚫اسمات ... اگر دوست ندارید نخونید 🚫

+خب ژااااان همه چیز اماده است ... بیا بازی رو شروع کنیم

-وانگ ییبو ... بهت گفتم من بازی نمیکنم همش تو میبری و من باید تنبیه بشم ولم کن ...

+مسخره ... نیا

ییبو با حالت قهر روی تخت خوابید و شروع به غر غر کردن کرد ....

+همش میگه من نمیتونم تو میبری بگو نمیخوای با من بازی کنی وگرنه تو همش به همه باختی ولی بازم باهاشون بازی کردی ...

-ییبو .... باشه .... وای ببخشید الان تو صبح غر میزنی ... بیا بازی کنیم

+هوم خوبه ....

ییبو کنار ژان روی زمین نشست ...

+خیلی خبببب ، بیا دسته ی قرمز برای تو ... هرکی ببازه تنبیه میشه ... مثل همیشه ...

-منظورت از هرکسی فقط منه دیگه ؟ چون تنها کسی که همیشه میبازه منمممممم ... منننن

+حالا ....یک ... دو .... سهههههه

هردو محو بازی بودند ... ییبو تمام تلاشش رو میکرد تا ببرد و کارهایی که از واتپد یادگرفته بود رو اجرا کند .... هفته ی پیش اتفاقی برنامه ی واتپد روی گوشی ژان دیده بود و یکم کنجکاوی کرد .... و بعد بوووووم فیک های اسماتی رو خوند که فقط بهش ایده برای تنبیه بازنده میداد

اما برخلاف تصورش اینبار باخت ! ییبو بخاطر اینکه تمام مدت ذهنش درگیر ژانی بود که ویبراتور داخل روشن بود ، بود

باخت .... متاسفانه ژان هم فیک هارو خونده بود ... پس شب درازی در پیش داشتند ...

-ارههههههه من بردم ... خیلی خبببب ییبو پاشو

وانگ ییبو با اخم بلند شد و منتظر به ژان خیره شد

ژان خنده ی بلندی کرد

-برو روی تخت و ... ( از اتاق بیرون رفت و بعد از چند دقیقه با طنابی برگشت ) با این طناب دست هات رو به تاج تخت ببند

+ژان ... میخوای چیکار کنی ... من همیشه تاپم

-مگه من گفتم بهم بده ؟ گفتم برو روی تخت و دست هات رو با طناب ببند ... هر پاور تاپی یه پاور باتم هم داره ....

+فردا تکونی نمیتونی بخوری

-مهم نیست

+میبینمت

-نمیبینمت

+ژااااان

-اذیت نکن دیگههههههه

ییبو روی تخت خوابید و دست هاش رو با طناب بست ... ژان جلو رفت و طناب رو به تاج تخت بست ..

از روی تخت بلند شد و رو به روی ییبو ایستاد

-خبببببب وقتشه شروع کنیم ...

لباس هاش رو دراورد ... حالا لخت بدون هیچ لباسی رو به روی ییبویی که به سختی نفس میکشید ایستاد ..

yizhan " bjyx"✔️Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt