🚫 اسمات ... اگر دوست ندارید نخونید 🚫
وانگ ییبو اسپنک محکم تری به باسن ژان زد
شیائو ژان با اخم به طرف ییبو برگشت و در جواب اسپنکی که گرفته بود چنگی به باسن ییبو زد+الان چرا زدی ؟
ییبو صورتش رو جلو برد و گاز ریزی از گردن ژان گرفت
-اخه عزیز من .... چرا طوری راه میری که باسنت معلوم باشه ... باز کردن پاهات دیگه چیه هااان
+ببخشید از این به بعد باسنمو میزارم تو کیفم هرجا خواستم بشینم یا به تو بدم میزارم سرجاشون
-هوووم خوبه البته برای یه هفته بعد
+اوه یس
-.... یکم مثل باتم های رمان ها باش ... همونایی که میگن نههههههههه
+غیر طبیعی اند ... خب اخه وقتی خودش میخواد چرا بگه نه
-عجب .... روی تخت ؟
+حسش نیست تا اونجا برم
ییبو به تختی که در دو قدمی شان بود نگاه کرد
-مسافت کمه ولی راه طولانیه
+هووووم ییبوووو بیا بکنیم
-همو ؟
+اوه شت یس ...خیلی خوب میشهههه من توی تو میکنم تو هم توی من ...
-اون شلوار واقعا تنگ بود ... هرچی عکس توی نت بود فقط باسن تو بود اونم نرم وووو .... ییبو کوچولو گشنه شد
+شنیدی چی گفتم ؟
-اره گفتی سفتتتت بکنمت
+کجامو سفت کنی ؟ در ندارم که
-:)من بهت میگم ....
ییبو ژان رو به پشت برگرداند و شلوارش رو تا پایین زانو هایش پایین کشید ... دستش رو روی باسن ژان کشید و چند بار مشتش کرد ...
+بازی میکنی ؟
-ژله ای کیف میده
+بزار منم با تو اینکارو بکنم
-وات د هللللل میخوای تجاوز کنی به حریم شخصی بچه هااااام ؟
+یه چیزی زدی
-هووووم باسن تو رو زدم ... کشیدم بالا انقدر خوب بود رفتم فضاااااا
+کارتو بکن سردم شد
-همینجوری برم توش ؟
+جرعتشو داری ؟
با ورود ییبو ژان فهمید جرعتش رو دارد ... ییبو اروم اروم خودش رو کامل وارد ژان کرد ...
با دستش سینه های ژان رو گرفت و بدن ژان رو بیشتر به طرف خودش کشاند
با کامل وارد شدن عضوش بدون توجه به دست ژان که سعی در جدا کردن دستش داشت .. خودش رو کامل بیرون کشید و با سرعت دوباره وارد ژان شد
الان دیگه نیازی نبود به ناله ی اروم باش ژان توجه کند چون بدون شک اگر اروم تر داخل ژان ضربه میزد بعدا کتک میخورد ... سابقه داشتن !
محکم و عمیق داخلش ضربه میزد و به باسنی که الان کمی دیکش رو پوشانده بود با دهنی اب افتاده نگاه میکرد ...
کامل وارد ژان شد و حرکتی نکرد ....
به دست ژان که نشگونش میگرفت که حرکت کند توجهی نکرد ... از ژان خارج شد و گاز محکمی از باسن ژان گرفت و دوباره بدون زمان دادن به ژان محکم واردش شد و اینبار محکم و سریع بدون وقفه داخل ژان ضربه میزد
هردو با ناله به اوج رسیدند .... ییبو خودش رو از ژان بیرون کشید
-عه داخلت اومدم ... کاندوم نذاشته بودم
+صبح باهم صحبت میکنیم
و این یعنی ییبو مراقب باسنت و جونت باش
endamane yuri nago
DU LIEST GERADE
yizhan " bjyx"✔️
Fanfiction«پایان یافته» وانشات های کوتاه ، ایمجین و توییت از ییژان ● کاپل : ییژان ● تاپ : ییبو ●ایمجین ها تا به اینجا ● 1️⃣ انتقام "1" "2" "3" "4" "5" 2️⃣ برای همیشه کنارتم 3️⃣ گل رز سفید 4️⃣ آخرین بار 5️⃣ شوخی رو تموم کن 6️⃣ بازیِ شب 7️⃣ چرا پیدا...