صبح هردوشون با صدای گوشی جونگین بیدار شدن. جونگین با چشمای خواب آلود به گوشیش نگاه کرد و با دیدن ویدیوکال از سمت مادرش سریع توی جاش نشست.
+چی شده جونگ؟ چرا اینجوری ترسیدی؟
جونگین گوشیش رو بیصدا کرد تا با سهون صحبت کنه. میخواست راجب آشنا شدن با خانوادش بهش بگه و بعد از مرتب کردن سر و وضعشون خودش به مادرش زنگ بزنه. زیاد وقت نداشت و نگران بود مادر پدرش بخوابن.
-عامممم هون امروز تولدمه ماما زنگ زده تبریک بگه.
سهون با یادآوری روز اصلی تولد جونگین هول شده توی جاش نشست.+اوه ببخشید فراموشم شدهبود. با اینکه تبریک گفتم ولی تولدت مبارک.
جونگین خم شد و بعد از تشکر گونش رو بوسید.
+چرا جواب مامانت رو ندادی؟
-خب... فک کردم تعجب میکنه من رو اول صبح جایی به غیر ار هتل ببینه. عاممم میخوای بعد از شستن صورتمون باهاشون حرف بزنیم؟ دوست دارم بهشون بگم باهم قرار میذاریم. البته اگه آمادگیش رو داشتهباشی.
سهون با لبخند دستش رو گرفت و از تخت کشیدش بیرون.
+من خیلی وقته منتظر این موضوعم پس زودتر بریم سر و وضعمون رو مرتب کنیم و باهاشون حرف بزنیم.
یه دوش پنج دیقهای گرفتن. جونگین یکی از بافتای سهون که یقهی بستهای داشت رو پوشید تا کبودی نزدیک گردنش مشخص نشه. رفت طبقهی پایین و کنار سهون روی صندلیهای میز ناهارخوری نشست. گوشی رو تنظیم کرد و با مادرش تماس گرفت.
-سلام ماما!
*سلام جونگ!
با دیدن پسر ناآشنایی که کنار پسرش نشستهبود تعجب کرد و نگاه کنجاوش رو مستقیم بهش دوخت. یا شناختن پسر گل از گلش شکفت و لبخند بزرگی زد.
*وای خدای من تو باید سهون باشی درسته؟ واو تو اصلا تغییر نکردی فقط مردونهتر شدی. خیلی خوشحالم میبینمت سهونا.
سهون با لبخند خم شد و جواب مادر جونگین رو داد.
+سلام خانوم کیم. خیلی ممنون شما همیشه به من لطف داشتین. منم از دیدنتون خوشحالم. حالتون چطوره؟
*خوبم مخصوصا که الان شما رو دیدم. ایوای داشت یادم میرفت برای چی زنگ زدم. جونگ به تایم کره امروز تولدت هست زنگ زدم بهت تبریک بگم. ماما و پاپا رو ببخش که نمیتونیم کنارت باشیم.
-ماما اصلا نگران من نباش خوشحالم ماه تولدم رو توی کره هستم، داره بهم خوش میگذره. تازه سهون و خانوادش پریروز سوپرایزم کردن و برام تولد گرفتن.
*اومووو! ممنونم سهونی خوشحالم این بچه خرس بازم دوست قدیمیش رو پیدا کرده.
سهون بامتانت خندید و سر تکون داد.
![](https://img.wattpad.com/cover/296376505-288-k463701.jpg)
DU LIEST GERADE
[•My Ballerina Lover•]
Sonstiges|•فیکشن•| |•معشوقهی بالرینِ من•| کاپل: سکای «اصلی» ، چانبک «فرعی» ژانر: فلاف ، عاشقانه ، ملودرام ، اسمات خلاصه: کیم جونگین و اوه سهون از بچگی باهم بزرگ شدن؛ اما زمانی که ده سالشون میشه، جونگین و خانوادش برای همیشه از کره میرن. عشق و دوستی بینشون ا...