صبحونه ای که سفارش داده بود رو خورد و همزمان با لباس پوشیدن شماره ی چانیول رو گرفت و روی بلندگو گذاشت.
#سلام کای.
-سلام هیونگ صبح بخیر. خوبی؟
#خوبم و اگه تو مزاحم خوابم نشدهبودی بهتر هم میشد.
-عامممم هیونگ ببخشید حدس نمیزدم خواب باشی.
صدای خندهی گرفتهی چان به گوش رقاص رسید.
#عب نداره بچه خرس به جاش زودتر برو سر اصل مطلب تا بتونم به ادامه ی خوابم برسم.
-هیونگ میشه کمکم کنی؟ بکهیون هیونگ داره میاد دنبالم تا بریم سالن رقص و با بکاپ دنسرا برای اجرای هفته ی دیگم تمرین کنیم. میشه بعدازظهر سرش رو گرم کنی تا بیخیال من بشه؟ واقعا حوصلهی تنهایی رقصیدن ندارم.
#مارموز لعنتی می خوای باز با اون دراز رنگ پریده بری بیرون چرا چرت و پرت بهم می بافی؟
اینبار بلندتر خندید
#تو همیشه برای رقصیدن وقت و حوصله داری. خیالت راحت برو به لاس زدنت برس و بکی فندوقیم رو بسپار به خودم.
-ممنون هیونگ خوش استایلم قول میدم برای عروسیتون کادوی خوبی بگیرم.
#کم نمکدون بازی دربیار. خدافظ.
-خدافظ هیونگ مواظب خودت باش.
با خوشحالی گوشی رو قطع کرد و وسط اتاق برای خودش قر می داد. اصن مگه مهم بود کالری های کیک، همون دیشب با اون همه راه رفتن سوختن و نیازی به باشگاه رفتن نیست؟ مهم این بود که برای وقت گذروندن با سهون، یه بهونه ای داشت.
****
لباسای ورزشیش رو توی کولهش گذاشت و حولهی کوچیکش و قمقمهی آبش هم کنارشون قرارداد.
تصمیم گرفت یه تیپ راحت بزنه واسه همین هودی و شلوار قهوه ای ستش رو پوشید و پافر کوتاه کرم رنگش هم برای گرم تر شدن تنش کرد.خیلی ذوقزده بود و بدون اهمیت دادن به ضایع بودن کارش، کلاه نسکافهای که سهون دیروز براش خریدهبود هم روی سرش گذاشت و چتریهاش رو جلوی آینه درست کرد. اِیرپادهاش هم از روی میز برداشت و از اتاق زد بیرون.
نگاهی اطراف انداخت تا خیابونی که اون نقشه یاب آنلاین گفتهبود رو پیدا کنه. از خط عابرپیاده گذشت و وارد اون خیابون شد. یه کم که جلوتر رفت تونست تابلوی نسبتا بزرگ باشگاه ورزشی رو تشخیص بده. همزمان که وارد اون ساختمون تجاری میشد با سهون تماس گرفت.
+سلام جونگ رسیدی؟
-سلام هون. آره الان جلوی باشگاهم تو کجایی؟
+ببخشید یه چند دیقه صب کن ماشینم رو پارک کنم الان میرسم باهم بریم.
-باشه منتظرم.
ESTÁS LEYENDO
[•My Ballerina Lover•]
De Todo|•فیکشن•| |•معشوقهی بالرینِ من•| کاپل: سکای «اصلی» ، چانبک «فرعی» ژانر: فلاف ، عاشقانه ، ملودرام ، اسمات خلاصه: کیم جونگین و اوه سهون از بچگی باهم بزرگ شدن؛ اما زمانی که ده سالشون میشه، جونگین و خانوادش برای همیشه از کره میرن. عشق و دوستی بینشون ا...