تصمیم گرفته بودن قبل از شام برن یه کافه و نوشیدنی بخورن پس همینجور که به مغازه ها نگاه می کردن دنبال یه کافه هم می گشتن.
داشتن از جلوی یه داروخونه رد میشدن که چانیول ازش خارج شد و متوجه همدیگه شدن. جونگین با خوشحالی سمتش رفت و خودش رو پرت کرد تو بغلش.
-چَنیورییی. از این طرفا.
چشم های چانیول از تعجب گرد شد، اولین باری بود که جونگین با این لحن صداش می کرد. اما قبل از اینکه سهون متوجه نگاه های متعجب چانیول بشه اون رو کشید سمت دیگه.
همین که دور شدن با خنده جواب جونگین رو داد.
# کای چشم بکی رو دور دیدی؟ اگه بفهمه کسی به جز خودش من رو چنیوری صدا زده...
-ببخشید هیونگ مجبور شدم.
خب درواقع جونگین الان بدجوری گیج شدهبود، میخواست ببینه سهون واقعا بهش کشش داره یا حسادتای ریزش توهم ذهنِ خودشه.
صبح وقتی اونجوری هول زده دست های چانیول رو از شونه هاش جدا و تقریبا با عصبانیت بغلش کرده بود، پیش خودش فک کرد شاید سهون به چانیول حسودیش شده.
حالا که بهش می گفت بچه چی عیبی داشت اونم یه تیری تو تاریکی مینداخت و حسادتی که از وجودش مطمئن نبود رو از خواب ناز بیدار می کرد؟
-هیونگ عامممم خب میشه کمکم کنی؟
#چی شده خرس گنده بگو کمکت می کنم.
-هیونگ میشه الکی من رو بغل کنی موهام هم بریزی بهم؟
با کیوت ترین حالت ممکن گفت و چانیول رو به خنده انداخت. همزمان با خندیدنش جونگین رو تو بغلش چلوند و نگاهی به پسر اخمو و عصبانی پشت سرشون انداخت.
نیشخندی زد، آروم و پشت سرهم موهای جونگین رو نوازش کرد. بعدم لپ جونگین رو کشید و نوک انگشت هاش رو بوسید انگار که غیرمستقیم لپش رو بوسیده باشه. جونگین نمی دید اما چانیول فک کرد الانه که دود آتیش عصبانیت سهون از گوش هاش بیرون بزنه.
خندهی بامزه و شونههای جمعشدهی جونگین بیشتر از قبل آتیش حسادت سهون رو تند کرد.
-هیونگ چرا برای بازیگری اودیشن ندادی کلک؟
#اونجوری دیگه با بکی فندوقیم آشنا نمیشدم.
-عیش چقد لوسی هیونگ. درضمن فک نکن نفهمیدم داروخونه چیکار داشتیا.
نیشخند شیطونی زد.
-لامصب آخه چجوری انقد زود مهمات تموم می کنید؟
چانیول حالا دیگه داشت از حرف جونگین قهقه میزد و برحسب عادت به شونش ضربه میزد. هنوزم حواسش به سهونی بود که داشت خودخوری می کرد. برای بیشتر حرص دادنش جونگین رو تو بغلش کشید. خم شد و دم گوشش حرف زد.
VOUS LISEZ
[•My Ballerina Lover•]
Aléatoire|•فیکشن•| |•معشوقهی بالرینِ من•| کاپل: سکای «اصلی» ، چانبک «فرعی» ژانر: فلاف ، عاشقانه ، ملودرام ، اسمات خلاصه: کیم جونگین و اوه سهون از بچگی باهم بزرگ شدن؛ اما زمانی که ده سالشون میشه، جونگین و خانوادش برای همیشه از کره میرن. عشق و دوستی بینشون ا...