Lost in the blue
They don't love me like you do ♪♫••••
و اکنون در بازه زمانی ام که نور به تمام شکستگی ها نفوذ میکند و تمام درد ها رو با خودش به سمت فضایی نا پیدا میبره و الان سهم من گشت زدن در کلبه حزن آلود خاطره هاست.
گفته بودی من آبی ترین روح دنیام؟ آبی ترین روح دنیا داره به آبی ترین آسمون دنیا سفر میکنه.
آبی ترین آسمون دنیا، زندانی وسیعی که آبی ترین روح دنیا از شرم بی پناهی در اون پنهان شده...سرده... از کنار چشمم اون دو دست تلخ سرنوشت رو می دیدم... اون دستایی که در شبانگاه تحلیل میرفت شایدم فقط چشمان من بودند که قدرت دیدشون رو از دست میدادن.
زمانش رسیده بود، زمان تبعید شدن روح های آبی به دنیای ناشناخته ای که هیچکس درکی ازش نداشت.
با خودم قسم خوردم... به نام مقدس تو قسم خوردم برمیگردم و حتی اگر گیاهی در خاک هم آفریده شوم، باز هم در عشق تو ریشه هایم را آزاد میکنم.
و در آخر، خلاء و سیاهی در بر گرفت آبی ترین روحی که با عشق تو زنده بود را...و کسی فریاد زد:
"بدرود"This is not the end :)
••••
این اولین بوکی بود که تمومش کردم خیشالم💃
خب حس میکنم که باید یه توضیحی بدم.
ببینید یه تئوری هست که میگه مغز ما تا 10 دقیقه و 38 ثانیه بعد از اینکه میمیریم کار میکنه و این زمان همون زمانیه که میگن همه زندگیت مثل فیلم جلوی چشمات میگذره.
و کل این 11 چپتر فقط 10 دقیقه و 38 ثاینه خاطره بود.
و خب هر پارت بریده ای از خاطرات بودآره این داوشمون مُرد ولی خودکشی نبود غصه نخورین 😔
ووووو
تشکر از جیمی داوش دایناسورم که تو نوشتن این سگ خیلی کمکم کرد💘امیدوارم خوشتون اومده باشه سگااا💘
خدا یار و یاورتان عزیزان دل😔ᴸᵒᵛᵉ ʸᵒᵘ ᵃˡˡ ʷⁱᵗʰ ᵐʸ ᵈᵒᵍ ʰᵉᵃʳᵗ ˢᵃᵍᵃ⛄
YOU ARE READING
𝘾𝙤𝙡𝙤𝙧 𝙈𝙚 𝘽𝙡𝙪𝙚
Fanfiction- ببین میدونم که داری ازم فرار میکنی که منو نجات بدی و بهم آسیب نزنی؟ تو آبی ترین روح دنیایی. آبیای که غمگینه، آبیای که شکسته، آبیای که ترسیده. باور کن میدونم نمیخوای بهم آسیب بزنی ولی چه اشکالی داره اگه روح منم آبی رنگ کنی؟ ناناحت نشید همه چی...