صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم. خاموشش کردم و دوباره خوابیدم، خسته بودم و خوابم میومد، دیشب تا نصف شب به دوست جدیدم فکر می کردم و برای امروز که قرار بود به خونه ی جونگین بریم، هیجان داشتم و نخوابیدم.
چشمام رو بستم. خیلی نگذشت که با صدای در، دوباره از خواب بیدار شدم. زیر لب فحش دادم و گفتم: بیا تو.
در با لگد محکمی باز شد و این فلیکس بود که توی چهارچوب در ظاهر شد.+ صبح بخیر جیسونگییی.
- خوابم میاد، صبح بخیر نمیگم.
+ باشه ولی باید بلند بشی چون خیلی کار داریم.
- گفتم خوابم میاد.
با کوبیده شدن بالشت روی صورتم، نشستم.
- فلیکس!
+ پاشو، پاشو باید بریم.
- کجا بریم؟
+ دور دور دیگه
- این وقت صبح آخه؟
+ تو دیر بیدار شدی، الان ساعت ۱۱ عه
- بمیر فلیکس
+ فعلا میخوام اینجا بشینم تو رو نگاه کنم که داری لباساتو در میاری بیبی بوی.با تعجب بهش نگاه کردم.
- فلیکس، تو خودت احتمالا قراره امشب توسط دوست پسرت به فاک بری پس به من نگو بیبی بوی.
+ اوکی، حق با تو عهسریع لباس هام رو پوشیدم و با فلیکس از اتاق بیرون رفتیم. نگاهم به مامانم افتاد که داشت کیک می پخت.
+ خاله جان شما واقعا هنرمندین
× مرسی فلیکس قشنگم، بعد بیاین و کیک رو برای امشب با خودتون ببرید.
+ حتماااا
- ممنون ماماندست فلیکس رو با خودم کشیدم و از در خونه بیرون رفتیم.
- با مامانم لاس میزنی؟
+ ها؟
- فکر کنم باید این مسئله رو به چانگبین بگم، آیگو... شب سختی در انتظارته لیکسی
+ ببند دهنتو، راستی جونگین گفت می خوای دوست جدیدتو بیاری
- خب!؟
+ این دوست جدیدت کی هست؟؟؟با لحن مرموزی سوالش رو پرسید. همونطور که قدم میزدیم بهش نگاه کردم و متوجه نگاه شیطونش شدم که به راحتی میتونستم بفهمم چه فکری توی سرش میگذره.
- پسرِ رئیس بابامه، دیشب با هم دوست شدیم.
+ آها، باشه باور کردم.
- اصلا به تو چه
+ باشه من که چیزی نگفتم
اما بازم از خنده های مرموزش مشخص بود که فکری دیگه ای راجع به من و مینهو میکنه.
________________________بعد از کمی گشتن توی خیابون و دور دور کردن و خرید کردن به خونه رفتیم.
+ زنگ بزن بهش دیگه
- آخه خجالت میکشم
+ تو خیلی خنگی هان جیسونگ
- خودتی، الان زنگ میزنمبا استرس به مینهو زنگ زدم که بعد از سه تا بوق جواب داد.
+ سلام
- س...سلام مینهو، خوبی؟
+ مرسی خوبم تو چطوری؟
- ممنون منم خوبم... میای دنبالمون؟
+ آره، تا ۱۵ دقیقه دیگه اونجام.
و بعد تماس رو قطع کردم.
+ باهاش خدافظی نکردیلبخند غمگینی زدم و به فلیکس نگاه کردم. دستش رو دور گردنم انداخت و سرم رو، روی سینه اش گذاشت و موهام رو نوازش کرد.
+ اشکال نداره جیسونگی... تو تنها کسی نیستی که خنگه.
با دستم مشتی بهش زدم و ازش فاصله گرفتم.
YOU ARE READING
𝑺𝒂𝒚 𝑯𝒆𝒍𝒍𝒐 𝑨𝒈𝒂𝒊𝒏 (𝑺𝑲𝒁)
Romance𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝒔𝒎𝒖𝒕, 𝒂𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒎𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈, 𝒉𝒚𝒖𝒏𝒊𝒏, 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒈𝒍𝒊𝒙, 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒎𝒊𝒏 _________________________ جیسونگ یه پسر عادیه با زندگی عادی! مینهو هم یه آدم عادی با یه زندگی عادیه! اما جیسونگ در...