Part 5

232 63 22
                                    

مینهو "
غذا رو خوردیم و بعد از اون همگی با هیونجین و جونگین خدافظی کردیم و از اونجا رفتیم. با فلیکس، چانگبین و جیسونگ، توی طبقه‌‌ی پایین ساختمون ایستاده بودیم.

+ من و جیسونگ دیگه میریم.
× مراقب خودتون باشید.
- تو هم مراقب خودت باش لیکسی.
توی ماشین، جای راننده نشستم و با چشمام جیسونگ رو دنبال کردم که به سمت در عقب ماشین میرفت.
+ بیا جلو.
- چ...چی؟
+ گفتم بیا جلو بشین.

آروم و با خجالتِ همیشگیش جلو اومد و روی صندلی، کنار من نشست. همونطور که ماشین رو روشن می کردم بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم: چند بار باید بهت بگم از من خجالت نکش؟
- من واقعا دست خودم نیست.
عصبی شده بودم. این خجالتِ جیسونگ منو دیوونه می کرد. با خشم بهش نگاه کردم.
+ چرا دست خودته، بار آخره که بهت میگم.

سرش رو به طرف مخالف من چرخوند و منظره‌ی بیرون رو نگاه کرد. از اینکه باهاش بد حرف زده بودم پشیمون بودم اما... من فقط عصبی شدم...
ماشین رو روشن کردم و حرکت کردیم.
+ ببخشید، نباید باهات....
- اشکال نداره مینهو.
نیم نگاهی بهش انداختم که لبخند زد. خوشحال بودم که دیگه از دستم ناراحت نیست.

تموم راه ساکت بودیم و آهنگ ملایمی توی ماشین پخش میشد. طولی نکشید که به خونه‌ی جیسونگ رسیدیم. آروم از ماشین پیاده شد.
- مرسی
+ مراقب خودت باش.

" جیسونگ "

احساس آرامشِ عجیبی داشتم. مینهو دوست خوبی بود و کنار اون واقعا خوشحال بودم. دیشب هم به همگی خیلی خوش گذشته بود. برای خالی کردن هیجان ناشی از خوشحالیم، هودی خاکستریم رو توی دستم فشار دادم.

با چشمام، حرکت ماشین مینهو و دور شدنش رو دنبال کردم. دست دیگه ام رو بلند کردم و توی هوا به نشونه ی خداحافظی، تکون دادم، هر چند که میدونستم ماشین انقدر از من دور شده، که مینهو من رو نمیبینه اما ته دلم... یه چیزی بهم میگفت که باید این کار رو انجام بدم.

______________________

☆ دو ماه بعد ☆

* چت روم *

_ زود باشین دیگه، من و مینهو جلوی در استخر منتظریم.

Jeongin_ ما که تو راهیم

Felix_ هان جیسونگ چقدر عجولی

Sungmin_ من و چان هم داریم میایم

_______________
صفحه‌ی گوشیم رو خاموش کردم و توی جیبم گذاشتم. عصبی، پام رو روی زمین می کوبیدم، از چیزی که خیلی متنفر بودم، دیر اومدن سر قرار بود که دوستای من مدال طلاش رو داشتن.
+ هیون اومد.

با صدای مینهو، به گوشه ی خیابون نگاه کردم که ماشین مشکی رنگی پارک شده بود و جونگین و هیونجین از اون بیرون می اومدن.
بلند گفتم: چه عجببب

𝑺𝒂𝒚 𝑯𝒆𝒍𝒍𝒐 𝑨𝒈𝒂𝒊𝒏 (𝑺𝑲𝒁)Where stories live. Discover now