" مینهو "تناسخ؟ نمیدونم... بهش اعتقاد دارم؟ بازم نمیدونم... فقط میخوام به جواب سوالاتم برسم. شاید برای پیدا کردن جوابشون، نیاز باشه که تناسخ رو باور کنم.
+ خیل خب، چرا لباستو در نیاوردی؟
- نمی خوام برم توی آب
+ چی؟ چرا؟
- من... من از آب میترسم.
دستم که روی کمرش بود رو نوازش وار تکون دادم.
+ من با خودم میبرمت توی آب.بعد تموم شدن حرفم، تیشرت مشکی رنگش رو با یک حرکت از تنش در اوردم که بدن سفید و بی نقصش جلوی چشمام نمایان شد. بدون هیچ شرم و خجالتی بهش خیره شدم که با خجالت، آروم با دست هاش پوششی برای بدنش درست کرد و سرش رو پایین انداخت.
روی دستاش زدم و دستاش رو کشیدم. با ترس و تعجب بهم نگاه کرد و منم با عصبانیت بهش زل زدم.
+ بعد از دو ماه هنوز باید بهت بگم نباید جلوی من خجالت بکشی؟
- ب...ببخشید
همونطور که لباس تنش نبود، با دستم ضربهی آرومی به کمرش زدم.
+ برو.سرش رو پایین انداخت و همراه من از رختکن بیرون رفت. جیسونگ خیلی ساکت و آرومه. اون به راحتی میتونه صدمه ببینه. همونطور که من بهش دستور میدم، افراد دیگه ای هم هستن که میتونن به اون دستور بدن.
سرم رو به اطراف تکون دادم و از افکارم فاصله گرفتم. به جیسونگ نگاه کردم که کنار استخر ایستاده بود و با گونه های سرخش، در حالی که موهای قهوه ای سوخته اش توی صورتش ریخته بود، بهم نگاه می کرد.
تازه متوجه شدم که جیسونگ منتظر چیه. رفتم توی آب و رو به جیسونگ که هنوز بالا ایستاده بود، دستم رو دراز کردم.
+ بیا توی بغلم، من میگیرمت
- من... من میترسم
+ جیسونگ بیا، من حواسم بهت هست .با ترس بهم نزدیک شد و گوشه ی استخر نشست. آروم و با تردید پای راستش رو توی آب گذاشت. کم کم داشت صبرم تموم میشد. سمتش رفتم و بغلش کردم و با خودم کشیدمش پایین که صداش بلند شد.
- مینهوووو تو رو خدا وایسااااا
+ نترس حواسم هست.پاهاش رو دور کمرم، و دستاش رو دور گردنم حلقه کرده بود و بدنش از ترس، خفیف می لرزید. دستم رو آروم روی کمرش کشیدم و دست دیگه ام رو زیر پاهاش محکم کردم تا مطمئن بشم که نمیوفته.
+ تو که میترسیدی چرا اومدی آخه!؟سرش رو بلند کرد و با ابرو های در هم رفته بهم نگاه کرد.
- منطورت چیه؟ انتظار داشتی نیام؟ از اینکه اینجام ناراحتی؟
+ چی؟ معلومه که نه.
- منو بذار بالا
+ نمیذارم
- گفتم منو بذار بالا، میخوام برم خونه.فهمیدم حرفی که زدم اصلا حرف خوبی نبوده و جیسونگ ناراحت شده.
+ نمیذارم بری.
به سرم زد اذیتش کنم تا حرفی که زدم رو یادش بره برای همین آروم دستم رو از زیر پاش رها کردم که جیغ خفیفی کشید.
- چیکار میکنی روانییی
+ دارم میذارمت پایینآروم گذاشتمش پایین و دستش رو گرفتم.
+ ببین، آب واقعا چیزی نداره که بخوای ازش بترسی.
دستم رو روی ترقوه هاش گذاشتم.
+ آب دقیقا تا زیر شونه های توعه و سرت از آب بیرونه پس میتونی نفس بکشی از چیزی نترس.
سرش رو آروم بالا و پایین کرد.
- چه برنامه ای داری؟
+ برنامه؟ برای چی؟
- برای همهی این اتفاقات عجیب و مزخرف.
+ آها. یکی رو میشناسم که میتونه بهمون کمک کنه.
- کی؟
+ مینجی
- وات د فاک مینهو... شوخی می کنی؟
+ نه کاملا جدی ام
YOU ARE READING
𝑺𝒂𝒚 𝑯𝒆𝒍𝒍𝒐 𝑨𝒈𝒂𝒊𝒏 (𝑺𝑲𝒁)
Romance𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝒔𝒎𝒖𝒕, 𝒂𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒎𝒊𝒏𝒔𝒖𝒏𝒈, 𝒉𝒚𝒖𝒏𝒊𝒏, 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒈𝒍𝒊𝒙, 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒎𝒊𝒏 _________________________ جیسونگ یه پسر عادیه با زندگی عادی! مینهو هم یه آدم عادی با یه زندگی عادیه! اما جیسونگ در...