"نامجون هیونگ دفترچه رو بهت داد؟ دوستش داشتی؟"
معلومه که دوستش داشتم
آفرودیت گرهی نخ قرمزم رو دور انگشت خودش پیچیده و به هیچ عنوان حاضر به رها کردنش نیست
![](https://img.wattpad.com/cover/296539688-288-k326270.jpg)
YOU ARE READING
My Aphrodite
Fanfictionکاغذی که از قطرات آب عمرش کوتاه شد: تا فراتر از سفید شدن دونه به دونه تارهای بلوند ابریشمیت نخِ قرمزم فقط و فقط متعلق به خودته آفرودیتِ من کاپل: یونمین-مینیون ژانر: فلاف، روزمره، صافت.
نخِ قرمز
"نامجون هیونگ دفترچه رو بهت داد؟ دوستش داشتی؟"
معلومه که دوستش داشتم
آفرودیت گرهی نخ قرمزم رو دور انگشت خودش پیچیده و به هیچ عنوان حاضر به رها کردنش نیست