"مسخره؟ میگم جیهوپ هیونگ از دور تو رو دید و برای قدردانی از زحماتی که برای پارک رو به روی خونهاش میکشی اینو برات درست کرد"
اولین بار بود که یک نفس و دلخور حرف میزد
نگاه شرمنده و لبخند ضایعم کمی آرومش کرد
اما در آخر آبپاشم رو داخل بغلم انداخت تا به ادامهی کارم برسم
فکر کنم یکم گند زدم..فقط یکم
YOU ARE READING
My Aphrodite
Fanfictionکاغذی که از قطرات آب عمرش کوتاه شد: تا فراتر از سفید شدن دونه به دونه تارهای بلوند ابریشمیت نخِ قرمزم فقط و فقط متعلق به خودته آفرودیتِ من کاپل: یونمین-مینیون ژانر: فلاف، روزمره، صافت.