رفتم خونه و شام رو آماده کردم لنز رو از چشمام درآوردم همین که در حمام رو اومدم ببندم نامجون پاشو گذاشت بین در
_یااا بیبی گرل منم می خواهم بیام
+نههه نمیشه من کار دارم
_بزاااررر بیام دنیا در حال مبارزه در بحران کم ابیه بیا صرفهجویی کنیم
+هییی نامجون نمیشه برو برو میزو بچین
_خیلی بی انصافی یه جوری خودشو قایم کرده انگار من بدنشو ندیدم
شت فکر کنم ناراحت شد ولی نمیشد اگه میفهمید بیشتر ناراحت میشد
یکی از هودی های نامجون رو پوشیدم و رفتم پایین یه نیم نگاه بهم کرد و روشو کرد اونور
روی پاش نشستم و چشمامو مظلوم کردم+نامجونممممم
جوابمو نداد
+یا نامجون خوب ببخشید اصلا فردا یا پس فردا میریم باشههه؟
_فردا دارم میریم تور کنسرت
با نقش بازی کردن خودمو ناراحت کردم
+آخه من دلم واست تنگ میشه
_منم همینطور بیبی گرل
دیشب چمدونمو جمع کردم پسرا با هواپیمای شخصی کمپانی میرفتن و ما پرواز بعدیشون بودیم صبح نامجون رو تا دم در بدرقه کردم و سریع کار هامو انجام دادم و یه هودی و شلوار راحتی طوسی پوشیدم و رفتم خونه سونیا
YOU ARE READING
Forgetting
Actionچی میشه دست سرنوشت لیدر بهترین بوی بند جهانو تو راه دختری بزاره که از همه جا طرد شده؟؟ وضعیت:کامل شده ووت فراموش نشه پلیزززز🥺🤍 منتظر نظرهای قشنگتون هستم🥺😍