صبح با صدای ساعت چشمامو باز کردم و به نامجون که غرق خواب بود نگاه کردم باید بیدارمیشد میرفت سر تمرین
به سمت دستشویی رفتم و بعد از انجام عملیات صبحونه رو اماده کردم به سمت اتاق رفتم هوووو هنوز خواب بود روی صورتش خم شدم که موهام ریخت توی صورتش و قلقلکش شد با اخم روشو اونطرف کرد با شیطنت یه دسته موهامو کشیدم پایین دماغش و داخل گوشش کردم یهو چشماشو باز کرد با جیغ و خنده دویدم دم در اتاق و گفتم
+آهایییی آقای خوابالو قصد بیدار شدن نداری_من که حساب تورو میرسم وروجک
و به دنبال حرفش افتاد دنبالم با خنده کل خونه رو دنبالم کرد که اخرش گوشه خونه گیرم انداخت با چهره شیطانی نزدیکم میشد و گفت
_اوممم میگم توقلقلکی بودی درسته؟
+نههههه کی گفته من اصلانم قلقلکی نیستم
دستاشو زد بهم و گفت_به امتحانش می ارزه
شروع کرد به قلقلک کردنم با جیغ التماسش میکردم که تمومش کنه
بعد چند مین دست از قلقلک کردن برداشت و با خنده بهم خیره شد
چقدر من این مرد رو دوست داشتم به چشم هم خیره شده بودیم کوتاه لبمو بوسید و بلند شد_اوه بیبی گرل داره دورم میشه
تند تند صبحونه خورد و بعد از خونه زد بیرونزنگ زدم به سونیا و اومد پیشم از بعد اتفاقی که برام افتاد خیلی باهم صمیمی شده بودیم
وقتی وارد خونه شد دستاش پر بود سوالی نگاهش کردم
+سونی اینا چیه؟
¢بیااا قرار کلی بلا ملا سرت بیارم که دوس پسر گرامیتم نشناستت
+چی میگی بابا تو دختر
¢خنگی دیگه مگه یادت نیس اون روز گفتی دلت می خواد بدونی نامجون با میکاپ آرتیست هاش چجوری رفتار میکنه و کلا توی کمپانی چجوریه؟
+خوب اره ولی چه رپتی به این وسایل ها داره؟
¢بیا کون مبارکت رو بزن روی زمین تا بگمت
VOUS LISEZ
Forgetting
Actionچی میشه دست سرنوشت لیدر بهترین بوی بند جهانو تو راه دختری بزاره که از همه جا طرد شده؟؟ وضعیت:کامل شده ووت فراموش نشه پلیزززز🥺🤍 منتظر نظرهای قشنگتون هستم🥺😍