شهرت

122 32 6
                                    


مرد به پرونده های روبه روش نگاهی انداخت،پرونده ی اول رو با مشخصات پارک چانیول برداشت و کنار پرونده ی کیم کای گذاشت ، دو پرونده ی دیگه برای دو کیونگسو و در نهایت بیون بکهیون بود ، پرونده ی بکهیون رو توی دستش گرفت و با لبخند نگاهی بهش انداخت و زمزمه کرد:

_ تو ماهی گرون قیمتی هستی که اتفاقی توی تورم افتادی، باورم نمی شه که با پای خودت این جا اومدی.

مرد پرونده رو روی میز گزاشت و سیگار برگش رو روشن کرد و بعد از کام عمیقی که از سیگارش گرفت تلفنش رو برداشت و شماره ای رو گرفت،بلافاصله چند دقیقه ی بعد مرد دیگه ای وارد اتاق شد.

_ در خدمتم رییس.

مرد کام عمیق دیگه ای از سیگارش گرفت و پوزخند عمیقی زد.

+ بازی داره شروع می شه سهون..کم کم مهره های بازیم دارن کنار هم قرار می گیرن.

_ رییس در موردش مطمعنین؟

+مطمعنم سهون ، چانیول به محض ورودش کولاک کرده ، باید کاری کنیم به کای نزدیک بشه ،تو هم باید بهشون نزدیک شی سهون،تا تکمیل همه ی مهره های بازیم چیزی نمونده.

***

چانیول با کرختی از جاش بلند شد ، حتی متوجه نشده بود چطور خوابش برده، به خاطر شرایط پشت سر همی که براش پیش اومده بود ، زیاد نتونسته بود استراحت کنه و به خاطر شب قبلش هم این بدتر شده بود.با بی حالی از جاش بلند شد تا به سالن غذا خوری بره.. به محض خارج شدن از اتاقش سعی کرد جایی که کای تحت عنوان سالن غذاخوری بهش نشون داده بود رو به یاد بیاره، پس به سمتی که احتمال می داد رفت ، توی راهرو متوجه شده بود که هر کسی از کنارش رد میشه با نگاه خاصی بهش نگاه می کنه ، اما متوجه نبود علتش چی می تونه باشه.

به محض رسیدن به سالن صدایی نظرش رو جلب کرد، چند مردی که مقابل پسری که بهش کمک کرده بود و چانیول به یاد داشت اسمش کیونگسو بود و پسری که فکر چانیول رو به محض بیدار شدنش مشغول کرده بود ایستاده بودن و سعی داشتن دستشون به بکهیونی برسه که سعی داشت پشت کیونگسو قایم بشه.. یکی از مردها با لبخند چندشی به سرتا پای بکهیون رو نگاهی انداخت.

_ امروز کیم کای معروفتون توسط یه تازه وارد از پا در اومد ، همه می دونن پایان سلطنت کای فرا رسیده، دیگه او هیچ قدرتی نداره تا ازتون مراقبت کنه .. بهتره این فاحشه کوچولو با این قضیه کنار بیاد و سرویس دادن رو یاد بگیره.

بعد با دستش بکهیون رو نشونه رفت.مرد دیگه با لبخند دستش رو دراز کرد تا بازوی بکهیون رو بگیره.

که کیونگسو جلوش رو گرفت و غرید.

_ بهتره دستت رو بکشی ، نمی دونم چی شده ولی قطعا کای تو رو می کشه.

⛓كالتين⛓⚰️Donde viven las historias. Descúbrelo ahora