وقتی 40 ساله شدي
مـن بهت گفتم کـه دوستت دارم
تـو داشتی میز شام رو تمیز می کردی
گفتی باشه عزیزم
ولی همین حالا وقت اینه کـه بری تـو درسها بـه بچه مون کمک کنی
.
.
.
شاید این بچه از وجود خودمون نبود اما هدیه ۴۰ سالگیت بچمون بود ، (:

YOU ARE READING
passing of time | kookv
Fanfictionبـه کسیکه دوستش داری بگو کـه چقدر بهش علاقه داری و چقدر تو زندگی براش ارزش قائل هستی چون زمانی کـه از دستش بدی مهم نیست کـه چقدر بلند فریاد بزنی، چون اون دیگه صدات رو نمیشنوه. . . . پایان خوب (پایان یافته)
Part6
وقتی 40 ساله شدي
مـن بهت گفتم کـه دوستت دارم
تـو داشتی میز شام رو تمیز می کردی
گفتی باشه عزیزم
ولی همین حالا وقت اینه کـه بری تـو درسها بـه بچه مون کمک کنی
.
.
.
شاید این بچه از وجود خودمون نبود اما هدیه ۴۰ سالگیت بچمون بود ، (: