kill this shit.

98 19 11
                                    

فردا صبح بکهیون دوباره مثل قبلا روزش رو شروع کرد. لباس هاش روپوشید و کلاه مشکی رنگش رو روی سرش گذاشت. قرص هاش رو خورد.

هرچند، توی تموم بدنش یه ضعف خیلی زیادی حس میکرد و رنگ پریده هم بود. لباش ترک خورده و بی رنگ شده بودن.

یه برق لب قرمز روی لب هاش کشید تا هم از خشکی در بیان هم اینقدر چهره اش توی ذوق نزنه.

بکهیون : یه روز معمولیه بک. افکارتو مرتب کن. تو میتونی. خودشه اره. خودتو مرتب کن پسر.

تموم تلاشش رو کرد که مرتب بنظر برسه، به هرحال امروز باید جزعیات پرونده اش رو مینوشت و میفرستاد برای اداره. احتمالا برای چند نفر‌هم باید حضوری توضیح میداد و بعد هم میرفت تا وسایلش رو از ازمایشگاه برداره بیاره.

روز مهم و پرکاری بود. باید مرتب به نظر میرسید. باید باید باید.

بکهیون : ددی؟

خونه توی سکوت خاصی فرو رفته بود. پس پسر قد بلند زودتر از بکهیون رفته بود. رایحه ای هم به مشام بک نمیرسید.

بکهیون رفت دم در.دستش رو سمت کلیدهاش دراز کرد اما وسطای راه دستش توی هوا خشک موند.

بکهیون هوفی کشید و دستش رو انداخت. نمیتونست با این افکار به هم ریخته و بدن درب و داغونش از خونه بره بیرون.

روی مبل ولو شد و از جعبه سیگار روی میز یه رول ماریجوانا برداشت. باید یه کم اروم میشد. هرچند، اون ماریجوانا نمیکشید. نباید میکشید. دوست نداشت.

بکهیون : لعنت بهش یه کم اروم بگیرید لعنتیا.

بکهیون دستاش رو روی سرش گذاشت و ته رول ماریجوانا لا به لای دندوناش جویده شد. کلاهش رو بیشتر روی سرش کشید. گوشاش بخاطر فضای کم کلاه، شروع کردن تیر کشیدن.

بکهیون : اروم باش بک اروم باش. خیلی خب بیا حرف بزنیم. بیا قضیه رو تجزیه تحلیل کنیم. باشه بک. اروم باش اروم باش لعنتی.

دیروز، بهش ثابت شده بود هیچ جوره نمیتونه از شر پسر رو به روش فرار کنه.

"تو نیازی به فرار نداری. مگه اون چیکارت میکنه؟ چقدر سخته به حرفاش گوش بدی؟ اون دوستت داره. نمیزاره کسی بهت اسیب بزنه."

اما اون خودش یه جور اسیبه... تموم قرص های بکهیون رو برداشته بود! به راحتی هرچه تمام تر. قرص های بکهیون رو برده بود و موضوع ترسناک تر این بود که وقتی یه بار اینکارو کرده، چطور نتونه برای بار دوم هم همینکارو تکرار کنه؟

"به حرفاش گوش بده و بهش اعتمادکن. تا کاری بهت نداشته باشه."

نمیتونست. نمیتونست اعتماد کنه.

"تا اینجا زنده نگه ات داشته."

به خواسته خود بک؟ خود بک میخواست زنده بمونه؟ نه! اونموقع هم کاری رو کرد که خودش میخواست نه بک. بک میخواست بمیره ولی زنده نگه اش داشت. الان میخواست زنده بمونه و مرد قد بلند فقط کافی بود تصمیم بگیره تا بک رو بکشه. که نزدیکای گرفتنش بود نه؟

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: May 23, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

black hat Where stories live. Discover now