لبخند جیسونگ بهش اطمینان خاطر داد و رایحهش که باعث سرگیجهش میشد، تن آرامشبخشی به خودش گرفت و باعث شد ریلکس بشه.
این زیادی عجیب بود اما نمیخواست فعلا ذهنش رو درگیرش کنه. نگاهش رو برگردوند و به چان نزدیک شد.
"هی! ببخشید یه مشکلی پیش اومد." با لبخند دستش رو گرفت و تکون داد. با این حال چان اونقدر رسمی نبود و توی بغلش کشیدش و پشتش رو نوازش کرد."مشکلی نیست. در جریانم چه اتفاقی افتاده." چان توی گوشش زمزمه کرد و باعث شد چهره مینهو قبل این که یه غرش کوتاه توجهش رو جلب کنه در هم کشیده بشه.
با نگاه به جیسونگ متوجه شد تنها کسی نیست که بهش خیرهس. پسر کوچیکتر دهنش رو با دست پوشوند و همونطور که گونههاش از خجالت صورتی شده بودن روش رو برگردوند.
شکم مینهو پیچ خورد و از چان دور شد. سر تکون داد و نگاهش رو به پاهاش دوخت. سعی کرد اتفاقی که افتاده بود رو نادیده بگیره. حتی اگه این کار با وجود دو تا پکی که بهشون خیره بودن سخت بود.
"خب...این بار چی آوردی؟" پوزخند زد و به دنبال تشخیص کیسههایی که از طرف پک دیگه بودن به اطراف نگاه کرد.
"همون چیزهای معمول. بیشترش گوشت خشک شدهس چون میدونم به خوبی ازش استفاده میکنی. همچنین یکم گوشت تازه گوزن از شکار دیروز آوردیم."
"آرهه گوزن."
مینهو با شنیدن صدای بلند هیونجین و فلیکس که های فایو میزدن خندید و سرش رو تکون داد.
"ممنونم...جدا قدردانتونیم. فکر کنم نونی که قراره تحویل بدیم برای مبادله خوب باشه. فلیکس بیشترش رو طی روزهای اخیر پخته پس کاملا تازهس و اوه خز آوردی؟"
آلفا پلک زد، به سمت یکی از اعضای پکش برگشت و دست تکون داد. گرگ جوون دستهای از خزهای مختلف با انواع و رنگهای متعدد رو بلند کرد.
"جونگین مطمئن شد از هر چیزی یه مقدار بذاره. درواقع چندتا اضافه هم آوردم. راستش میخواستم بپرسم میتونید چندتا کت برامون بدوزید؟ مال خودمون خیلی فرسوده شدن و جیسونگ حتی یه دونه هم نداره. نمیخوام با بارش اولین برف فرصت رفتن به شمال و شکار گوزن شمالی رو از دست بدیم."
مینهو با شنیدن اسم جیسونگ جا خورد اما فکر کردن به گوزن شمالی ذوق زدهش کرد. همین که میخواست دهنش رو باز کنه چان پوزخند زد و روی شونهش کوبید.
"شاخهاش رو به شما میدم پس نگران نباش."
"اه جدا من رو خوب میشناسی. به خاطر شاخها ممنون میشم. فکر میکنم بتونیم در ازای کتها دریافتشون کنیم نظرت چیه؟"
چان چشمهاش رو باریک کرد. "داری سعی میکنی من رو از پا در بیاری مینهو...یکم شیرینی اضافه کن و بعدش معامله انجام میشه."
YOU ARE READING
-' Fangs And Claws '-
Fanfictionمینهو توی هیته، جیسونگ توی راته. اونا هرگز همدیگه رو ملاقات نکردن اما قراره به هم کمک کنن. همه چیز اون طور که انتظارش رو دارن پیش نمیره. نوع فیکشن: مینی فیک، ترجمه کاپل: مینسونگ ژانر: امگاورس، رومنس، اسمات نویسنده: jellowrites × وضعیت اپ: تکمیل شده...