شب بیداری

80 18 37
                                    

این پارت رو گوش بدید حتما ممنون*** secret  from denmark & winter  با این اهنگ 

لویی بعد از به زور آروم کردنِ  کیلیفورد و بردنش توی اتاق  بدنش رو خشک کرد و روی عرشه برگشت ،روی مبل نشست و چون ظهر همش دو ساعت کار کرده بود و نیاز داشت کاراش  سریع پیش بره تا بتونه  زودتر به نیویورک برگرده ، نشست و به سرعت مشغول شد .

پسرک مو فرفری که تازه کنجکاویش گل کرده بود  برگشت به سطح اب، بی صدا به کشتی بد قواره و عجیب روی اب نزدیک شد  اروم  دستاشو به لبه کوتاه عرشه تکیه داد  و به مرد  که حواسش بین یه سری مربع های عجیب غریب بود خیره شد . قلبش تند میزد  به تک تک اعضای بدن پسر نگا کرد از انگشتای کشیده  اش که با مهارت روی چیزی حرکت میکرد تا صورت زاویه دار و ترقوه برنده اش....
وقتی با دقت خیره شده بود به پسر دستاش از لبه عرشه سر خورد و صدایی ایجاد شد .

لویی سرشو اورد بالا  تا ببینه  صدای چی بود ک سکوت اقیانوس رو شکسته بود ،بعد از چند دقیقه اومد تا  دوباره مشغوله خوندن کتاب درون دستش که جلد چرمی اش بخاطر رطوبت هوا عرق کرده بود شه  اما ندایی  توی گوشش پیچید و اخم ریزی بین ابروهاش نقش بست ..

پسر اقیانوس به بدنه کشتی تیکه داده بود  و سعی میکرد ضربان قلب اش رو کنترل کنه و جرعتش رو جمع کرد و شروع به خوندن کرد.

***Music

Got a secret

من یه رازی دارم

Can you keep it?

میتونی نگهش داری؟

Swear this one you'll save

قسم بخور اینو نگه میداری

Better lock it

بهتره زندانیش کنی

In your pocket

توی قوطیت

Takin' this one to the grave

این یکیو با خودت به گور ببر

If I show you

اگه بهت نشون بدم

Then I know you

بعد میدونم تو

Won't tell what I said

به کسی نمیگی چی گفتم

'Cause two can keep a secret if one of them is dead

چون دو نفر میتونن یه رازو نگه دارن اگه یکیشون مرده باشه

لویی تقریبا ترسیده از جاش بلند شد

با صدای بلند گفت

_کسی اونجاس؟؟؟؟؟ عوضی خودتو نشون بدی فک کردی ازت میترسم؟

پسر کوچکتر از داد لویی ترسیده بود، اما ادامه داد  از بدنه کشتی  فاصله گرفت و شنا کرد ،باله بلندش که پر از پولک های سبز یاقوتی روشن بود و روشنایی اقیانوس  حاله ای نقره ای به دمش میاد رو حرکت داد و فرفری هاش معلق  کنارش حرکت میکردن

Ocean songDonde viven las historias. Descúbrelo ahora