لویی سر تاسر کابین رو نگا کرد . همه لباساش از چمدونش ریخته شده بودن رو زمین . کتاب ها مث دیوار چین روی هم تا بالای میز رفته بودن یه قدم برداشت سمت تخت ک هری رو توی پیرهن سفیدی ک لاتی دو سال پیش برای تولدش چهار سایز بزرگتر خریده بود دید . صورتش غرق خواب بود .اروم نشست لب تخت هر چقدر خواست با خودش کلنجار بره تا تک تک اجزای صورت و بدن موجود رو به رو اش رو نپرسه و اعتراف نکنه زیبا ترین چیزی ک خدا افریده نتونست . اروم فرفری های شکلاتی هری رو از صورتش کنار زد . نور ماه از پنجره کابین باعث سایه مژه هاش روی گونه های لطیف اش شده بود . لویی بدن ظریف هری رو توی شلوارک تنگ و پیرهن اور سایز زیر نظر گرفت .شاید تنها موندنشون ایده خوبی نبود . سعی کرد به خودش بیاد از روی تخت بلند شد لباساشو دونه به دونه ریخت توی چمدون و کتاب هاشو گذاشت روی میز لپ تاپ اش رو روشن کرد و شروع به تایپ کرد . هر چی از هری دیده بود و نوشت و تصمیم داشت به اندوخنه هاش بیشتر اضافه کنه . بعد از گذر نیم ساعت پسرک دریا دست از دلدادگی به خواب کشید و چشماشو باز کرد وو روی تخت نرم ک هر دفعه تکون خوردن روش باعث ذوقش میشد نشست . لویی زیر چشمی بهش نگا کرد اما با موهای بهم ریخته و لب های پوف کرده و چشای خمار هری مواجه شد و خنده اش گرفت . هری چال لپش رو به رخ لویی کشید و از رو تخت بلند شد . رفت کنار میز لویی همینجوری ک چشماشو میمالید حرف زد.
+ داری چیکار میکنی ؟
لویی اروم سرشو اورد بالا به چشای براق هری نگا کرد .
- کار میکنم
+مگه مجبوری بیا بازی کنیم
لویی از بچگی و بامزگی موجود فرفری خوابالو روبه رو ش لبخند شیرینی زد از جاش بلند شد فاصله شو کم کرد و همین حرکت باعث پریدن کامل خواب هری شد . لویی تو یه حرکت موهای هری رو توی دستش جمع کرد و ی مداد از توی میز کرد توشون و برگشت روی صندلیش . هری با تعجب نگاش کرد یهو هینی کشید
+ مووووهامممم کوووو چیکارشوووننن کردیییییی
لویی یهو با صدای بلند زد زیر خنده . از نظر هری کچل شدن کاملش هم اشکالی نداشت اگر قرار بود چین های بوسیدنی کنار چشای لویی بخاطر خنده نمایان می شن رو ببینه
- من فقط بستمشون بچه جان
هری اخم کیوت کرد و دست به سینه وایساد
+ به من نگو بچه جوننن . من بچه نیستمم من خیلیم بزرگم
لویی صندلیش رو چرخوند کامل سمت هری یهو از پیرهنش گرفت کشید سمت خودش مشغول بستن دکمه هاش شد . بعدم سراغ استین هاش رفت و اونارو بالا زد
+ بچه ای دیگ این کارا رو من باید بکنم؟؟
هری چشاشو تو حدقه چرخوند
ESTÁS LEYENDO
Ocean song
Fantasíaواژهی Basorexia معنیِ خیلی قشنگی داره. یعنی زمانی که تو چشمای کسی زل بزنی، غرق زیبایی و عشقی که بهش داری بشی و میل شدیدی به بوسیدنش داشته باشی..! ولی من نمیدونم کی اونقدر شیفته و عاشق تو شدم و من نمیدونم چطور میتونم تورو در اغوش بکشم مرد دریایی...