پایانمان

86 16 36
                                    

با برخورد تیز نور افتاب به چشماش پلک هاشو از روی هم فاصله داد . بدن لختشون  بین ملافه ها توی بغل هم حل شده بود . سرشو کرد تو فرفری های پخش روی بالش و نفس عمیق کشید و عطر مست کننده اش رو توی ریه هاش کشید . به صورت سفید و گونه های سرخ و لب های باد کرده اش نگا کرد . اروم شروع کرد به بوسیدن هر اینچ از پوست اون پسرک . روی کبودی هاشو و نگا کرد و ریز خدید  . بخاطر سنگین شدنای نفس هری فهمید بیدار شده اما  نمیخواست چشاشو باز کنه و  داشت از بوسه های لویی  لذت میبرد 

- شیرین عسلم نمیخوای بیدار شی ؟ 

هری ذوقش رو به زور کنترل کرد 

-دیشب مث اینکه خیلی خسته شدی اینهمه بیدار نمیشه . پس ب نظرم دیگ کاری نکنیم ک پسرک من اینهمه خسته شه 

هری یهو چشاشو باز کرد و لویی قهقه ای سر داد . هری بعد چند دقیقه دو هزاریش افتاده بود  اخم کرد 

- هی هی همینطوری بدن برهنه ات داره دیوونم میکنه بیبی کیک دیگ اخم کیوت تحویلم نده 

هری لبخند زد و دستش و انداخت دور گردن لویی 

+ دیوونه 

- پس صدای سکسی و خابالو الهه من اینشکلیه 

هری لبای لویی رو بوسید ک دست از خجالت دادنش برداره 

+ صبحت بخیر ددی

لویی یکم نگاش کرد . 

- تو واقعا خسته نیستی بچه پرو من برداشت خوبی نمیکنما 

- شلا ددی؟

شروع کرد به قلقلک دادن هری  و صدای قهقه هاشون کل اقیانوس رو برداشت 

+ واییی .... نکنننن .... باشهههه ... بببخشیییییییییدددددددد

 لویی  روی چال فرو رفته هری رو بوسید 

- میدونی با خنده هات زندم ؟ 


هری از خجالت سرشو کرد تو گردن لویی 

+لو 

- جانم عسلم 

+گشنمه 

لویی یکم نگاش کرد و خندید 

- منو باش گفتم میخوای حرف  عاشقانه بزنی 

پاشو بچه جان پاشو ببرمت اول حموم  بعد ی چی بخوریم 

+ عههه نه خب حرف عاشقانه هم میگم بزا ... عاممم


لویی به قیافه خوردنی و متفکر هری نگا کرد 


+ خب من عاشقتم .. خیلی زیاد و تا اخرین لحظه زندگیم دوست دارم 

لویی خم شد و لباشو طولانی بوسید 


- اوم لبات مزه البا.... 

Ocean songTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang