3 ⊱The Beginning Of The Past⊰

18 1 0
                                    

-من با تو شوخی ندارم بک؛

دارم حقیقتو میگم؛

تو باید باور کنی که چی میگم...

تو و جونگکوک یه نسبتی با هم دارین...

همونطور که با جینی داری!...

[این جینی با جنی بلک پینک فرق داره اون دوست دختر لیسائه
گفتم برای محکم کاری...]

-جینی چه ربطی به این موضوع داره؟!

-اون برادر جینیه،...‌

جونگکوک همون برادر گمشده ی جینیه!

اون همون موقع که به دنیا اومد دزدیده و... کشته شد.

جینی هیچ وقت برادر کوچولوش که فقط چند ثانیه با هم فاصله داشتن رو ندید؛

حالا اون تناسخ پیدا کرده!...

اون برادر جینی پسر عمته!...


همانطور که شمشیر نیاز به سنگ دارد، تا تیز باقی بماند؛
زبان هم نیاز به سنگی دارد که خالی شود. (سنگ صبور)

My shadow

سکوت...

تنها صدایی که به گوش میرسید، سکوت بود...

به نظرم سکوت، اسمش سکوته ولی در واقع پر از فریاده...

فریادهای نزده...

صداهای خفه شده...

حرف­­‌های گفته نشده...

سکوت کردن فقط آدما رو لو میده؛

وقتی به یه آدم ساکت نگاه می‌کنی، می‌تونی تمام گذشته... تمام حرفای نزدش رو از چشم­‌هاش نگاه کنی...

از سکوتش پی ببری؛

میگن، چشم­‌ها حرف­‌های ناگفته رو بازگو میکنن؛

یه جا خوندم چشم­‌ها با افراد حرف میزنن؛

یه جا دیگه خوندم چشم­‌ها دریچه­‌ای رو به تمام فریادها، صداها و حرف­‌های نزدس؛

توی سکوت بعضی از آدم­‌ها حرف­‌ها، واکنش­‌ها و تعجب­‌های زیادی دیده میشه...

ولی باید اونقدر بشناسیشون که متوجه حال اونا بشی...

اونا یک بار حرف میزنن؛

اونا یک بار واکنش نشون میدن؛

اونا یک بار تعجب میکنن؛

بار دومی وجود نداره...!

بار دوم تو خودشون می‌ریزن؛

با خودشون حرف می‌زنن!

فریاد می‌زنن...

فریادهایی که فقط موجب آسیب رسوندن به گلوشون میشه...

Unpredictable Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt