-من با تو شوخی ندارم بک؛
دارم حقیقتو میگم؛
تو باید باور کنی که چی میگم...
تو و جونگکوک یه نسبتی با هم دارین...
همونطور که با جینی داری!...
[این جینی با جنی بلک پینک فرق داره اون دوست دختر لیسائه
گفتم برای محکم کاری...]-جینی چه ربطی به این موضوع داره؟!
-اون برادر جینیه،...
جونگکوک همون برادر گمشده ی جینیه!
اون همون موقع که به دنیا اومد دزدیده و... کشته شد.
جینی هیچ وقت برادر کوچولوش که فقط چند ثانیه با هم فاصله داشتن رو ندید؛
حالا اون تناسخ پیدا کرده!...
اون برادر جینی پسر عمته!...
همانطور که شمشیر نیاز به سنگ دارد، تا تیز باقی بماند؛
زبان هم نیاز به سنگی دارد که خالی شود. (سنگ صبور)My shadow
سکوت...
تنها صدایی که به گوش میرسید، سکوت بود...
به نظرم سکوت، اسمش سکوته ولی در واقع پر از فریاده...
فریادهای نزده...
صداهای خفه شده...
حرفهای گفته نشده...
سکوت کردن فقط آدما رو لو میده؛
وقتی به یه آدم ساکت نگاه میکنی، میتونی تمام گذشته... تمام حرفای نزدش رو از چشمهاش نگاه کنی...
از سکوتش پی ببری؛
میگن، چشمها حرفهای ناگفته رو بازگو میکنن؛
یه جا خوندم چشمها با افراد حرف میزنن؛
یه جا دیگه خوندم چشمها دریچهای رو به تمام فریادها، صداها و حرفهای نزدس؛
توی سکوت بعضی از آدمها حرفها، واکنشها و تعجبهای زیادی دیده میشه...
ولی باید اونقدر بشناسیشون که متوجه حال اونا بشی...
اونا یک بار حرف میزنن؛
اونا یک بار واکنش نشون میدن؛
اونا یک بار تعجب میکنن؛
بار دومی وجود نداره...!
بار دوم تو خودشون میریزن؛
با خودشون حرف میزنن!
فریاد میزنن...
فریادهایی که فقط موجب آسیب رسوندن به گلوشون میشه...
DU LIEST GERADE
Unpredictable
Fanfiction_تعادل! کلمهای که بعد از به وجود اومدن قوانین تعریف شده. واژهای که باعث اشکها، دردها، خشمها، دلشکستگیها و دلنگرانیها شد! تعادلی بین برگزیدهها... اما این تعادل هیچ جایگاهی برای اون پسر نداشت، پسری که به خاطر تعلق نداشتن به اون جایگاه فردی پر...