3

123 20 4
                                    

نگاهی به جسد کردو رو به لستراد گفت
_ بیماری کبد داشته، به دکتر سر نمیزد چون پول کافی نداشت، الکل مصرف میکرد، از زخم های بدنشم میشه فهمید قبلا تو یه جای کثیف کار میکرد، مثل کجا؟
جان نگاهی به جسد کردو گفت
_دریاچه؟
به سمت دیگه جسد رفت
_ درسته، دریاچه، جایی که به راحتی میشه ادم کشت و ناپدیدش کرد
جان دست جنازه رو بالا اورد گفت
_مشخصن دستش در رفته بود
شرلوک ذره بین رو روی صورت جنازه تکون میدادو و با اخم نازکی که رو پیشونیش بود گفت
_ مشخصاً جان، بلند کردن جعبه ها با یک دست تقریباً سخت ترین کاره
با صدای پیامک چشم همه سمت شرلوک برگشت، گوشیشو از جیبش در آورد و نگاهی به پیامک کرد
_؟7210166226764110
اخم ریزی کردو به سرعت پیامی تایپ کرد، گوشیشو تو چیبش گذاشتو گفت
_ بریم صنحه ای جرم، اونجا شاید چیزی دیگه ای هم پیدا کنم
( معنی پیامک: فکر میکنی چطور مرد، کاراگاه؟)

نگاهشو از قهوه‌ای دوست داشتنیش گرفتو نگاهی به گوشی قدیمش کرد، تکخنده ای کردو گفت
_ دقت کن، کاراگاه
_ 56106
( معنی پیامک: تفنگ)
پیامی تایپ کردو به سمت خونه ای دوست داشتنیش رفت

تمام دریاچه رو گذشت ولی هیچ چیز پیدا نشد، به کلمه ای واقعی هیچی، جان نگاهی به شرلوک که به نظر می‌رسید عصبی شده کردو گفت
_ حالت خوبه شرلوک؟
نگاهی به پشت قایق کرد
_ اره، میتونی قایق بعدی رو بگردی؟
_ اره
به سمت قایق ماهیگیری قدیمی رفت، چوب های که کمی قدیمی بنظر میرسید و کمی شکسته، رنگ ابی و زرد که برای جلب توجه مشتری استفاده شده بود، مردی نسبتا قد بلند با موهای کوتاه و چشمای سبز داشت قایق رو تمیز میکرد
جان به ستمش رفتو گفت
_ هی رفیق
مرد با اخم سمت صدای که صداش کرده بود برگشت
_ بله
جان دستی سمتش دراز کردو گفت
_ سلام، دیروز مردی نسبتا قد بلند به موهای بهم ریخته و صورت زخمی ندیدی؟
مرد دستی به جان دادو گفت
_ نه، من دیروز اینجا نبودم ولی فکر کنم رایلی بدونه اون از دیروز اینجا بوده
جان سری تکون دادو گفت
_ ممنون، کجا میتونم پیداش کنم؟
_ اون قایق سبز رو میبینی؟
_ اره
_دقیقا پشت همون قایقه، صداش کنی پیداش می کنی
_ ممنون رفیق
_ خواهش میکنم
جان به سمت قایق سبزی رفت که چند دقیقه پیش مرد ماهیگیر بهش گفته بود

شرلوک نگاهی به پیامک کردو و زیر لب زمزمه کرد
_تو واقعا کی هستی غریبه
_6622512222226655222222212255
( معنی پیامک: کاراگاه، بهتره این بار با همکارت صحبت کنی تا قضیه حل بشه)
بلند شدو به سمت جای که جان قرار بود بره رفت، با دیدن جان که به یه جسد نگاه میکنه جا میخوره

جان به سمت قایقی که ماهیگیر گفته بود میره ولی انگار دیر رسیده بود، مردی نسبتا قد کوتاه، با موهای مشکی و لباس سفید که کثیف بود داشت تو خون غلت میزد، به سرعت به سمت مرد رفت تا نبضشو بگیره، ولی هیچ نبضی نبود، انگار خیلی دیر رسیده بود

شرلوک نگاهی به جسد کردو به سرعت در حال پردازش شد
_ مرگ: ۱ساعت پیش
_ علت: خوردن گلوله به قلب
_هدف:......... نامعلوم........... نامعلوم
به سمت جان رفتو گفت
_مشخصا طرف مقابل ما قاتل بوده برای اینکه وجدانشو کم کنه به خودشم شلیک کرده
جان ابروی بالا انداختو گفت
_ از کجا می‌دونی؟
شرلوک اشاره ای به تفنگ روی زمین کردو گفت
_ اون همه چی رو ثابت می‌کنه، به لستراد زنگ بزن بگو بیاد
گوشیو در اورد گفت پیامکی برای ناشناس ارسال کرد

با صدای پیامک دست از ویالون زدن برداشتو و نگاهی به پیامک کرد
-2219587,101
ابروی بالا انداخت گفت
_ تحت تأثیر قرار گرفتم، ولی اشتباه
پیامکی ارسال کردو و خودشو مشغول ویالون زدن کرد

شرلوک سمت جان برگشتو گفت
_ چقدر مسخره
جان ابروی بالا انداخت
_ چی مسخرست؟
_ این قتل های ساده
با صدای پیامک گوشیشو در اورد و نگاهی به پیام کرد
_غیر ممکنه
جان بهش نزدیک شدو گفت
_ چی شده
_ بریم خونه، همه چی برات توضیح میدم

_743022661077722695564107206680

( معنی پیامک: اشتباه، حالا که دو پرونده قتل به دستت رسیده کاراگاه، چطور پیش میری؟)
***
_ اون از تو باهوش تره؟
_ چی؟ نه، ممکن نیست
_ ولی اون تو سایه ها داره حرکت میکنه
_ یه روز مجبوره خودشو نشون بده، تا موقع بذار از تاریکی لذت ببره
***
نظر یادتون نره⁦⁦♡⁩

Endless rub(دردسر بی پایان)Where stories live. Discover now