❃چیتر 17❃

40 8 3
                                    

(سفری به می شن/قسمت سوم)

اگر میخواستید از دست چند نفر فرار کنید به کجا پناه می بردید؟ کوچه های خلوت یا مکان های شلوغ؟

آتش بازی بزرگی در شهر می شن برگذار و باعث تجمع بالایی از مردم شده بود. صدا ها درمیان صدای طبل و موسیقی گم شده بود و به معنای واقعی کلمه، جشن و پایکوبی برگذار شده بود.

پنهان شدن در همچین جمعیتی آسان به نظر می‌رسد، ولی وقتی دو اسب بزرگ داری، مانند گاوی پیشانی سفید درمیان جمعیت هستی و پنهان شدن کار چنان راحتی هم نیست.

درحال حاضر مسافران می شن که لیویانگ و شاگردانش هستند به دو دسته تقسیم شده اند، دسته اول، لیویانگ و وانگ لی و دسته دوم، شیائو جیه، یه تان و مینگ ژو هستند.

شیائو جیه پس از بوسیدن اسب زیبایش، اورا درمیان جمعیت رها ‌کرد. سپس، مینگ ژو با دستان سردش، دستان گرم او را گرفت:"می دونم برات عزیزه ولی باید باهاش کنار بیای هرچند سخت باشه"

اشک، صورت بیضی شکل شیائو جیه را فرا گرفته بود و چشم های سیاهش، پف کرده بودند.

"درسته...باید بریم..."

مینگ ژو، دستانش را دور ساق دست و بازوی شیائو جیه حلقه کرد و لبخند گرمی زد.

از آن طرف، یه تان هم که اسب مورد علاقه اش را در آن سوی جمعیت رها کرده بود به سمت آنها آمد.

"ی پیرمرد رو دیدم که می‌گفت می‌تونه خونشو بهمون اجاره بده، تو این شهر افراد زیادی هستن که خونه اجاره میدن، به نظرم از رفتن به مسافر خونه امن تره"

شیائو جیه تائید کرد:" تمام مسافر خونه های می شن و بقیه شهر ها زیر نظر حذب ژولیانگ هستن پس اصلا امن نیستن"

مینگ ژو با قیافه گرفته به آنها نگاه کرد:" اگه پیرمرده مارو لو بده چی؟"

برای چند دقیقه، جمع در سکوت فرو رفت.

یه تان:" عهههههه! راست می‌گه! اگه لومون بده چی؟"

شیائو جیه:" چطوره پیرمرده رو با طناب ببندیم و تو دهنشم جوراب بزاریم تا نتونه چیزی بگه و جایی بره"

یه تان:" تلف میشه که"

شیائو جیه:" عهههه! ارهههه! چرا خودم بهش فکر نکرده بودم؟"

مینگ ژو با نا امیدی، نیم نگاهی به آنها انداخت:" من اگه شما دوتا رو نداشتم چیکار می کردم؟" و گوش های آنها را کشید تا سرشان را پایین بیاورند:" کسی مارو اینجا نمی‌شناسه، امشبو خونه ی اون پیری می‌مونیم فردا صبح زودم می‌ریم دنبال اون دوتا کله پوک دیگه بگردیم"

...
......
..........

سر و صدای خانم گان و لیوشیفو، کلینیک را فرا گرفته بود و به نظر شما، دلیل آن چه می تواند باشد؟ حریم خصوصی!

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: May 29, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

The Founder Of The End TimesWhere stories live. Discover now