10~

459 60 27
                                    

مین یونگی، برای هواخوری از اقامتگاهش بیرون اومده بود که تو این موقع شب خیلی
غیرمعمول بود.
یونگی بدون ندیمه ها و خواجه های مزاحم همیشگیش، داخل محوطه ی اقامتگاه ندیمه های قصرش راه میرفت. به امید دیدن کسی که میدونست اون ساعت از شب حتما خوابه. اما باز هم داخل حیاط اقامتگاه ایستاده بود و به درخت گیلاس وسط محوطه چشم دوخته بود. نیسیم ضعیفی میوزید و با هر وزش، گلبرگ های کمی رو از شاخه جدا میکرد و مثل مسافر های موقت آروم روی زمین مینشوند.
بدون اینکه خودش متوجه بشه، لبخند زد. حتی از نسیم هم لذت میبرد. فقط یه چیز کم بود.
درست قبل از برگرده و بره به اقامتگاهش، زنی با لباس های اشرافی که معلوم بود لباس
ندیمه ها نیست، به درخت نزدیک شد. موهای زن، مثل شاهزاده ها جمع شده بود و با
سنجاق مرمری که با زمردی زینت داده شده بود. شنل آبی رنگی داشت که روی دستش
آویزون کرده بود و به نظر میومد پا برهنه ست. چون کفش های گلدوزی شده شو به دست
گرفته بود.
یونگی، با کمک فانوس های دور و اطراف محوطه، بزور میتونست قامت زنو ببینه و نور
ماه هم کمکی نمیکرد. اما نیازی به هیچکدوم از اینا نبود. بی توجه به صورت زن، یونگی
به طرفش کشیده میشد. درست مثل اون شب داخل گیسانگ خونه. وقتی پنجره رو باز کرد و با یکی از زیبا ترین مناظر زندگیش روبرو شد. پشیمونی بعد از ناپدید شدن اون زن و
نرفتن یونگی به سمتش، به ذهنش اومد و سرعت پاهاشو زیاد کرد تا خودشو به لی جی
ایون برسونه.
"پشیمونی، باعث میشه بابت تمام فرصت هامون افسوس بخورم"
شروع به دویدن کرد.
"باعث میشه فکر کنم چرا در تمام این سال ها از زندگی لذت نبردم"
هر لحظه صورت زن واضح تر و واضح تر میشد.
"اونقدر داخل تاریکی های وجودم غرق بودم که متوجه روشنایی نشدم"
حالا؛ صورت غمگین و رد اشک های صورت جی ایون، به وضوح قابل مشاهده بود.
"یه احمق بودم"
_ سرورم!
یونگی عریض ترین لبخند تمام عمرشو زد. چشم هاش جوری برق میزدن، که انگار به
خورشید نگاه میکردن.
"احمق بودن بسه!"
_ دیگه نمیخوام احمق باشم جی ایون!
قبل از اینکه جی ایون متوجه منظور حرف های پادشاه باشه و وجودشو تو اون موقع از
شب درک کنه، نتونست هیچ سوالی بپرسه. نه بخاطر تعجبش، بلکه بخاطر لب هایی که راه
حرف زدنشو گرفته بودن.

The End…

قبل از اینکه منو بخاطر کوتاه بودن پارت اخر سلاخی کنید بزارید یاداوری کنم که ژانر این مولتی فیک "پایان باز" بود 😂
منو نزنید گونا دارم...

🎉 You've finished reading 𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨𝒍𝒐𝒏𝒆 𝑶𝒓 𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑾. 𝒀𝒐𝒖༄ [Completed] 🎉
𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨𝒍𝒐𝒏𝒆 𝑶𝒓 𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑾. 𝒀𝒐𝒖༄ [Completed]Where stories live. Discover now